عصبانیت و راه های مقابله با آن
احساساتی که آدمی تجربه می کند مثل شادی ، خشم و... رفتار را فعال و هدایت می کنند. هیجان را هم عوامل درونی وهم عوامل بیرونی می توانند تحریک و راه اندازی کنند. هیجان نه تنها مضّر نیست ، بلکه لازمه زندگی است . زیرا نمی توانیم هیجان ها را از زندگی دور کنیم . تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که یا از وقوع آنها بکاهیم ، یا یاد بگیریم که چگونه با آنها سازگاری (مثل غم ) یا مقابله (مثل خشم ) داشته باشیم . همه ی ما عصبانیت را احساس کرده ایم و می دانیم که چیست. عصبانیت عموما" رفتار کاملا" طبیعی انسان هاست. اما زمانی که عصبانیت خارج از کنترل و ویرانگری باشد ، می تواند مشکلاتی درکار ، ارتباطات اجتماعی و حتی در کل کیفیت زندگی به وجود آورد . ممکن است کار به جایی برسد که شما احساس کنید اسیرهیجان قدرتمندی هستید که نمی توانید از آن اجتناب کنید. هیجان عصبانیت می تواند یک احساس آزار دهنده باشد یا یک عمل وحشیانه . هدف ما در این بحث این است که به افراد کمک کنیم تا بتوانند عصبانیت را درک و آن را کنترل کنند.
ماهیت عصبانیت
عصبانیت یک حالت هیجانی است که از لحاظ شدت می تواند خفیف ، شدید یا ویرانگر باشد . همانند دیگر هیجانات . عصبانیت موجب تغییرات متعدد زیستی و فیزیولوژیکی می شود ؛ مثل افزایش فشار خون ، ضربان قلب ، تنفس و همچنین افزایش میزان تولید انرژی از
آدرنالین و نورآدرنالین . برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی مشخصه آن دسته از حالات هیجانی است که جاندار را برای عمل – فراریا جنگ – آماده می کنند.
عصبانیت می تواند ناشی از عوامل درونی یا بیرونی باشد. شما می توانید از دست فرد مشخصی ، مثل یک همکار یا ازیک حا دثه ( ترافیک یا پرواز لغو شده ) عصبانی شوید. عصبانیت شما می تواند ناشی از نگرانی یا تفکر شما درمورد مسائل شخصی باشد مثل قد و قیافه خود و یا یادآوری حوادث و خاطرات تلخ وآسیب زا .
تجلی عصبانیت
روش طبیعی وغریزی بیان عصبانیت رفتار پرخاشگرانه است . عصبانیت یک پاسخ طبیعی انطباقی در برابر تهدید هاست و غالباً عصبانیت احساسات و رفتار ما را بر می انگیزد تا از خود درمقابل مهاجم دفاع کنیم یا با او بجنگیم.
بنابراین میزان معینی از عصبانیت برای ادامه حیات لازم است . ازسوی دیگر ، ما نمی توانیم به هر فرد یا شیئی که ما را عصبانی و ناراحت کرده است حمله کنیم ؛ زیرا قوانین ، هنجارها ی اجتماعی وعقل سلیم تا حدود زیادی از شدت عصبانیت ما می دهد . نشان دادن دندان ها و فشار دادن آنها به هم ، علامت بین المللی خشم وعصبانیت است، گر چه علائم دیگری نیز با عصبانیت همراه است ؛ مثل چهره ی برافروخته ، ابروان پایین افتاده و درهم کشیده و گشاد شدن سوراخ های بینی . البته فرهنگ نیز در این مورد مؤثر است.
سه راه اصلی بیان احساس عصبانیت عبارت است از : ابراز کردن ، باز داری و سکوت، جرئت ابراز عصبانیت البته نه به روش های پرخاشگرانه . برای انجام این کار باید یاد گرفت که چگونه نیازهای خود را بیان کرد وچگونه نیازهای خود را بدون آسیب رساندن به دیگران ارضا نمود. با جرئت بودن به معنی پر زور بودن یا دعوا کردن نیست ، بلکه به معنی به خود و دیگران احترام گذاشتن است .
پرخاشگری می تواند سرکوب شود و آن گاه تغییر جهت دهد ، یا در قالب جدیدی خود را آشکار سازد. سرکوب زمانی اتفاق می افتد که فرد عصبانیتش را مخفی کند، ازفکر کردن به آن بپرهیزد و به موارد مثبت فکر کند. هدف از بازداری و سرکوبی آن است که رفتار سودمندتری داشته باشیم. خطر سرکوبی عصبانیت این است که اگر بالاخره خود را آشکار نسازد می تواند تأثیرات درونی بر شما داشته باشد. عصبانیتی که متوجه درون است ممکن است موجب بالا رفتن فشار خون ، افسردگی و حتی سکته شود. عصبانیت های تخلیه نشده همچنین موجب مشکلات دیگری می شوند ؛ مثل خود خوری ، عیب جویی دائمی و رفتار پرخاشگری انفعالی .
افرادی که دائماً دست رد به سینه دیگران می زنند، از هر چیزی خرده می گیرند وعیب جویی می کنند ، یاد نگرفته اند که چگونه عصبانیت خود را به روش مثبت بیان کنند. جای تعجب نیست که آنان نتوانند با دیگران روابط اجتماعی سالم داشته باشند. روش سوم این است که شما خود را از درون آرام کنید . ازاین طریق نه تنها می توانید رفتار های بیرونی خود را کنترل کنید بلکه می توانید پاسخ های درونی خود را نیز مهار نمایید . مثلاً کم کم ضربان قلبتان را پایین بیاورید، خودتان را آرام واحساسات خود را مهارکنید . به عقیده برخی روان شناسان - مثل اسپیل برگر - موقعی که هیچ یک از سه تکنیک فوق مؤثر واقع نشوند، دراین صورت به اشیاء یا افراد آسیب وارد می شود .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
تو می توانی اگر بخواهی!
این جمله همانند سوزنی روحش را می گزید. احساس کرد باز هم عقب افتاده است. بار دوم بود، آیا برای همیشه بی سواد باقی می ماند؟ زیر لب گفت: لعنت به دانشگاه.
روزنامه را روی زمین گذاشت و خودش هم در کنارش دراز کشید. باورش نمی شد که یکی از این ستاره ها نتواند مال او باشد. پوزخندی زد. معلم فیزیکشان می گفت از این یک میلیون و پانصدهزار شرکت کننده نیمی سیاهی لشکرند اما اگر کسی بخواهد می تواند وارد دانشگاه شود. دانشگاه غول نیست!
چرخی زد، دانشگاه غول نبود کابوس بود، کابوسی که دو سال همراهش بود ولی اکنون چه؟ سال سومی وجود نداشت باید از همین الان به فکر سربازی باشد. سربازی، بعد از قبول نشدن در دانشگاه! وای خدای من.
همه این دو سال جلوی چشمانش مثل یک فیلم گذشت. این همه زحمت. این همه تلاش. با وجود پشتکار زیاد و علاقه، نه باورکردنی نبود. چرا؟ چرا من؟ فقط من یک نفر زیادی بودم. ناامیدی تمام وجودش را فرا گرفته بود بغض سنگینی به گلویش چنگ می زد. دوست داشت داد بزند و هق هق گریه کند. فشار روحی زیادی را تحمل می کرد. اصلا دوست داشت بمیرد . هیچ چیز برایش خوشحال کننده نبود. چه فکرها و رویاهایی در ذهن داشت اما حالا حقیقت های تلخی پیش رویش بود. دیگر هیچ امید و انگیزه ای برای نفس کشیدن نداشت. به سمت ستاره ها چرخید ستاره های مردم به او چشمک می زدند چشمانش را بست و دستش را پشت سرش گره کرد.
احساس کرد قطره اشکی در حال سریدن است ، چشمانش گرم شده بود ولی نوری از دور دست می تابید.
چشمانش تازه به تاریکی عادت کرده بود که راه پله بلند را دید. گام اول را بر روی پله ها گذاشت، سرد بود ولی نوری آن بالا بود. عزمش را جزم کرد باید بالا می رفت، پله سوم و بعد چهارم، راه بلندی بود پر از پیچ و خم زیر لب می شمرد 24، 25، ...
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
دوست مناسب برای فرزند شما
به نظر می رسد دوستیابی به آسانی بازی با بچه باشد، اما اگر شما به کودک و جوان خود توجه کنید خواهید دید که اینکار چقدر مشکل است. یک کودک 2 ساله به نوبت دقایقی روی تختخواب می خوابد و دقایقی دیگر را صرف گرفتن اسباب بازی مورد علاقه اش می کند. یک کودک 4 ساله ممکن است یک ساعت با دوست خود بازی کند ولی دست آخر کار به داد و فریاد برسد: «من تو را دوست ندارم، تو دوست من نیستی.»
کودکانی که پر جنب و جوش هستند و به راحتی با دیگران گرم می گیرند و به صورت خاص حساسیت از خود نشان نمی دهند می توانند به راحتی دوستیابی کنند. اما آنها نیز به راهنمایی های والدینشان نیازمندند.- آموختن مهارت های روابط اجتماعی یکی از دشوارترین مراحل رشد است که یک کودک با آن مواجه بوده و یکی از عوامل مهم و حساس در موفقیت های بعدی او است. اهمیت روابط دوستانه در دوران مدرسه بیشتر خودنمایی می کند. زمانی که بچه ها از محیط خانواده بیرون آمده و متوجه محیط خارجی می شوند، روابط با دوستان از جمله موارد مهم برای آنان خواهد بود. در سن 8 سالگی کودک می تواند رابطه ای نزدیک با دوست خود برقرار کند و بفهمد که او چه فکر می کند و چه احساسی دارد.
به مرور زمان هرچه کودک مهارت بیشتری در روابط دوستانه پیدا می کند روابط بین آن دو بیشتر و دو طرفه می شود. بچه ها به طور طبیعی جلب کسانی می شوند که دارای شرایط فیزیکی یکسان، علاقه های مشابه و فعالیت های یکسان هستند. بعضی از کودکان دوستان فراوانی دارند و بعضی با یک نفر برای یک مدت زمان خاص ارتباط دوستی برقرار می کنند.
در حالی که مهارت های دوستیابی به طور طبیعی با رشد و بلوغ کودک افزایش می یابد، والدین باید در این مورد مداخله کنند و به آنها کمک های لازم را بنمایند.
روش های رفتار دوستانه با کودک
بعضی از کودکان به طور طبیعی دوستان را به خود جلب می کنند و گروهی باید بسیار سعی کنند تا موفق شوند. کودکانی که پر جنب و جوش هستند و به راحتی با دیگران گرم می گیرند و به صورت خاص حساسیت از خود نشان نمی دهند می توانند به راحتی دوستیابی کنند. اما آنها نیز به راهنمایی های والدینشان نیازمندند.اگر فرزند شما دوستان زیادی دارد و یا فقط چند تایی دوست دارد، حتماً چند نکته را رعایت کنید:
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
برای پرهیز از خشونت ، به نوجوانان مهارت های زندگی بیاموزیم
خشونت از دیدگاه روان شناسی یعنی ناتوانی در کنترل خشم
سلامت از دیدگاه روان شناسی در کلی ترین مفهوم آن،حالتی است که فرد از نظر جسمی و روانی در حد تعادل قرار دارد. بنابراین تعادل، کلید حفظ سلامت است.
سازمان جهانی بهداشت نیز سلامت را حالت سلامتی کامل، جسمی، روانی و اجتماعی، می داند که با مفهوم نبود بیماری یا ناتوانی متفاوت است.
خشونت همه ابعاد رشد و سلامت نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهد. رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل می سازد. در رشد ذهنی یا شناختی آنها تأثیرات کاهش دهنده بر جای می گذارد و یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنان را کاهش می دهد.مفهوم سلامت اجتماعی به عنوان بُعد مهم دیگر سلامت در سال های اخیر توسط سازمان جهانی بهداشت مطرح شد و به این معناست که برای دسترسی به سلامت کامل، تنها سلامت جسمی و روانی کافی نیست بلکه از آنجا که انسان در محیط جمعی زندگی می کند، سلامت اجتماعی نیز ضروری است. منظور از «سلامت اجتماعی» مشارکت فعال مردم در زندگی اجتماعی است. این مشارکت از طریق شرکت در سازمان های غیردولتی و فعالیت های داوطلبانه، انجام فعالیت های شغلی، تحصیلی، انجام وظایف شهروندی مانند شرکت در انتخابات، پذیرش قوانین و مقررات، شرکت در اجتماعات و ... صورت می پذیرد. انسانی از نظر اجتماعی سالم است که مشارکت فعالتری در جامعه از طریق فعالیت های ذکر شده داشته باشد. تأمین سلامت به مفهوم کلی آن برای همه افراد، به ویژه برای نوجوانان به دلایل گوناگون از اهمیت فراوانی برخودار است.
نوجوانی ، سال های تغییر و تحول در همه جنبه های رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی است و آشنایی نوجوانان و کسانی که با آنها در ارتباط هستند، با معیارهای رشد و سلامت، به ایجاد زندگی سالم و پرنشاط برای آنان کمک فراوانی خواهد کرد. نوجوانان سرمایه های آینده، هر جامعه هستند و هر اندازه که از سلامت کافی برخوردار باشند، رشد و پیشرفت جامعه را تضمین خواهند کرد. اولین گام در راه حفظ سلامت نوجوانان ، شناخت عوامل مؤثر در خشونت به صورت مثبت یا منفی و یا تقویت کننده و بازدارنده، در این زمینه است. یکی از عوامل مهمی که به عنوان عامل بازدارنده در ارتباط با سلامت نوجوانان نقش مؤثر دارد، خشونت است. خشونت همه ابعاد رشد و سلامت نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهد. رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل می سازد. در رشد ذهنی یا شناختی آنها تأثیرات کاهش دهنده بر جای می گذارد و یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنان را کاهش می دهد. رشد عاطفی- روانی آنان را با مشکلات متعددی روبرو می سازد و سازگاری اجتماعی و ارتباط مناسب آنان را با دیگران - همسالان و بزرگسالان- دچار اختلال می سازد. از این رو، پرهیز از خشونت نقش مؤثری در حفظ و تأمین سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی نوجوانان بر عهده دارد و به عنوان راهکار چه در سطح پیشگیری و چه از نظر درمان مطرح می شود.خشونت از دیدگاه روان شناسی یعنی ناتوانی در کنترل خشم. بنابراین برخلاف آن که برخی خشونت را نشانه قدرت می دانند، نمایانگر ضعف و درماندگی فرد در مقابله با مشکلات و کنترل خود است و بدیهی است کسی که از کنترل حالات خود ناتوان است، فرد قدرتمند و موفقی در زندگی نخواهد بود.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونه استرس و افسردگی جوانان را کاهش دهیم؟
فشار کاری در پدران و مادران، بی حوصلگی آنان، پخش فیلم ها و سریال های حادثه ای و غمگین و کمبود سرگرمی های مفرح، سبب شده است که برخی از اعضای خانواده ها شاد نباشند.
کسی که برای فرار از مشکلات زندگی، استرس های شغلی و استرس های مدرن به خوردن دارو عادت می کند، احساس وظیفه شناسی را از دست می دهد و حضور منظم او در محل کار یا مدرسه مختل می شود.ایجاد شادی معقول و منطقی در بین این افراد مانع از افسردگی ، و انواع ناهنجاری های اجتماعی می گردد و در نتیجه باعث افزایش کارآیی می شود.
تحقیقات نشان داده که بیش از نیمی از افرادی که برای ناراحتی های جسمانی به پزشک مراجعه می کنند، مشکلات روانی و عاطفی دارند، براساس یک نظرسنجی 41 درصد جوانان ایرانی توان مقابله با مشکلات زندگی را ندارند. 38 درصد آنان سرحال و با نشاط از خواب بیدار نمی شوند و همین تعداد از زندگی خود ابراز رضایت نمی کنند. طبق آمار سال 1378، 6درصد از جوانان تهرانی بین سنین 15 تا 24 سال دچار اختلالات روانی هستند و این آمار بین افراد 25 تا 44 سال به 5/8 درصد می رسد.
صدا و سیما به عنوان یک رسانه فراگیر می تواند در ایجاد شادی میان اعضای خانواده نقش اساسی داشته باشد. برنامه های تلویزیونی در زمینه طنز و ایجاد شادی کمتر موفق هستند.
سید حسن موسوی، کارشناس مسائل اجتماعی می گوید: نگرانی از آینده سبب یأس و ناامیدی در جوانان می شود و احساس ناامنی اجتماعی و روانی به وجود می آورد و به همین دلیل فرد ممکن است دچار افسردگی شود؛ فرد افسرده جامعه پذیر نیست و گرایش به آسیب های اجتماعی و انحرافاتی نظیر انواع اعتیاد و خودکشی دارد. متأسفانه یکی از داروهایی که بین جوانان به تازگی رواج یافته داروی « اکستازی » معروف به داروی شادی است، بررسی هایی که بر روی این داروی روان گردان جدید انجام شده است نشان می دهد که شدت عوارض این دارو در تخریب مغز شباهت زیادی به مخدرهای خیابانی دارد و تأثیر منفی آن در طولانی مدت بسیار بیشتر از آثار خوشی کوتاه مدت است، این دارو علاوه بر اعتیاد ، گیجی، اختلال بینایی، جوش های صورت ، تهوع، لرز، عرق فراوان، آسیب کبدی ، تخریب بافت مغز، به علت بالا بردن دمای بدن، باعث تخریب عضلات و نارسایی قلب و کلیه می شود. همچنین این ماده باعث آسیب زدن به حافظه، کاهش ترشح هورمون های سروتونین و دوپامین در مغز و مشکلات عاطفی، افسردگی و کاهش قدرت یادگیری می شود.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
روز جوانی یا روز جوان
من جوانم. او جوان است. ما جوانیم. یا: من در میان جوانانم. او در میان جوانان است. ما در میان جوانانیم. جوانان در دبیرستان، در دانشگاه. جوانان در بازار، در مسجد. جوانان روی سکوهای استادیوم. جوانان در مطبوعات، جوانان خواننده مطبوعات. جوانان مخاطب پیام ها، جوانان صادر کننده پیام ها. جوانان در شهر، جوانان در روستا. جوانان اینجا، جوانان آنجا، جوانان همه جا.
بسیاری از والدین و مسئولان و صاحب نظران جوانی را می پسندند که جوانی نکند. این نگرش محافظه کارانه به جوانی از آنجا ناشی می شود که مردان جاافتاده و زنان جهان دیده ، حال و حوصله دردسرهای جوانی کردن جوانان را ندارند. دل و دماغ سرعت و عجله جوانان را ندارند. می خواهند آنها را به ثبات و رنگ و بوی خودشان در آورند. پیراهن پاره نکرده، مثل آدم های هزار تا پیراهن پاره کرده زندگی کنند تا هم خیال خودشان از آینده جوان شان راحت شود و هم به وجود چنین جوانان سنگین و جاافتاده ای افتخار کنند.امروز روز جوان، فردا روز جوان و هر روز دیگری روز جوان. اعلام یک روز به عنوان روز جوان فقط گریزی است برای خالی نبودن عریضه طولانی عنوان روزها. وگرنه چه روزی را به یاد داری که روز جوان نباشد. کدام سازمان و نهاد و وزارتخانه ای را سراغ داری که با جوان سروکار نداشته باشد. از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع، همه چیز در این کشور آکنده از جوانان است.
در سرزمین جوانی، جوانی کردن و جوان ماندن سخت است وگرنه هرکسی پس از نوجوانی ، لاجرم جوانی است برنا. مسئله این است جوانی کردن.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
قدر دوران نوجوانی را بدانید
این نظر ظاهراً غیر ممکن و تقریباً نوعی تناقض لفظی به نظر می رسد. من معتقدم که اگر سال های
نوجوانی را به طور کامل از نظر بگذرانیم، حقیقتاً عملی (و عاقلانه) است که به جای نزاع با این دوران، از آن تقدیر کنید.
کلمه کلیدی در این اصل دوران است. اگر شخصی که در حال مطالعه این مطلب است، حداقل بیست ساله باشد و دقیقاً همان آدمی باشد که هنگام نوجوانی بوده است، تعجب خواهم کرد. احتمالاً شما بیش از همه، ارزش ها، دیدگاه ها، ظاهر فیزیکی، اخلاق شغلی، اهداف و اولویت های خود را تغییر داده اید. خود من وقتی به گذشته می نگرم هیچ شباهتی بین نوجوانی و حال خود نمی یابم. هم متفاوت به نظر می رسم و هم متفاوت عمل می کنم و در مجموع همه چیز در زندگی من تغییر کرده است. حالا دیگر هم من و هم شما با گذشته فرق کرده ایم. وقتی به گذشته نظر می کنیم، آن را دورانی سپری شده می یابیم.
پس چرا، اگر می دانیم که این دوران صرفاً یک مرحله بوده است، این چنین حساس می شویم؟ می توان چنین پاسخ داد که شاید تا اندازه ای فراموش کرده ایم که
نوجوانی صرفاً یک دوران است. از آن بیم داریم که رفتار و مسیر زندگی پانزده سالگی ما دائمی، مانند نقشی بر سنگ باشد. نوجوانان فاقد ایمان لازم هستند. جوانان امروز فقدان ایمان را حس می کنند و این مطلب به اعتقاد من در بروز بعضی از مشکلاتی که مشاهده می کنیم، مؤثر است. منظور من آن نیست که اگر نوجوان شما با خود درگیر است شما مقصر هستید. اما مطمئن هستم که ما می توانیم کارهایی برای ایجاد بهترین بازدهی و کاهش احساس ناتوانی و درماندگی در آنها انجام دهیم.
اگر به جای آنکه دوران نوجوانی را امری دائمی فرض کنید، آن را مرحله ای گذرا بدانید، بعضی از درگیری های شما با خودتان کاهش می یابد و آسان می گردد.فکر کنم یکی از دلایلی که من بدون آنکه آسیبی ببینم از این دوران به سلامت جستم، احساس پذیرش
والدین و ایمان شخصی ام بوده است. گویا آنها می دانستند که اشکالی در کارم نیست (حتی زمانی که خودم نمی دانستم) و این که هیچ عیب و ایرادی در کار من نبود، زیرا من فقط به عنوان یک نوجوان با خود و دیگران درگیر بودم. علیرغم این واقعیت که رفتار من به هیچوجه کامل نبود، می دانستم که آنان قدر مرا می دانند. اعتماد آنان، قدرت سپری کردن این دوران را به من می داد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
....با این همه ، فرزند نوجوانتان شما را دوست دارد!
جشن تولد سیزده سالگی فرزند شما نشان می دهد که کودکتان رسماً وارد سنین نوجوانی شده است. بسیاری از رفتارهایی که با نوعی آزادی خواهی دوران نوجوانی پیوند خورده است، برای شما مشکل ساز هستند. ممکن است این رفتار برای عده ای درست در همین سنین آغاز شود و برای عده ای دیگر دیرتر و حتی امکان دارد برخی از افراد در سنین دهه 20 عمر خود چنین رفتارهایی را نشان دهند. البته از گروه اندکی از جوانان خوشبخت همچنین رفتارهایی سر نمی زند.
آنها آنقدرها هم بد نیستند
نوجوانان اغلب به رفتارهای منفی و بیش از همه به بزهکاری و رفتار وحشیانه متهم هستند و بزرگسالان هم به این دو نوع رفتار بیشتر توجه دارند در صورتی که مصرف مواد مخدر، روابط نامناسب و شب ها تا دیروقت بیرون از خانه بودن، تنها بخشی از واقعیت نوجوانی است. تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از تصورات کلیشه ای از دوران نوجوانی (مانند بزهکاری و خشونت ) نادرست هستند. ممکن است برخی از نوجوان ها چنین رفتاری داشته باشند اما اکثر قریب به اتفاق آنها اینطور نیستند.
پدر و مادرهای عاقل و آگاه برای فرزند نوجوانشان همانند یک فرد بزرگسال عزت و احترام قائل هستند و می دانند که گاهی اوقات ممکن است برخی از رفتارهایی که که مربوط به کوچکترها است نیز از او سر بزند.تغییرات
همانطور که نوجوان شما به سمت سنین بزرگسالی می رود ممکن است به یکی از روش های زیر رفتارش تغییر کند:
- برخورد با احساس جنسی و توجه به بدن تازه بالغ شده اش.
- فرا گرفتن مهارت های زندگی از طریق حل کردن مشکلات ، تصمیم گیری، ارائه مذاکره و گفت و گو و یا درگیری و نزاع با افراد و به کارگیری بخش انتزاعی فکر.
- ارتباط و دوستی و رابطه با جنس مخالف (رابطه بزرگسالانه و از روی شعور)
- به کار بردن هویت بزرگسالی خود از طریق مرور یک دوره از تطبیق هویت های مختلف تا ببیند کدامیک از آنها با او تطابق دارد.
- شکل دادن رابطه ای نو و بزرگسالانه با شما که مبنای ارتباط آینده شما با او خواهد بود. شما باید کودکتان را در سنین نوجوانی به سمت بلوغ و بزرگسالی هدایت کنید. زمانی که به شما نشان داد قابلیت آن را دارد که مسئولیت پذیر باشد و بدون اتکای به شما رفتار کند، به تدریج به او استقلال و مسئولیت بدهید.
همچنین او نیازمند یک سری حد و مرزها و قوانین واضح و روشن است. این که چه چیز قابل قبول و پذیرفته شده است باید شفاف باشد. حتی زمانی که او از این قواعد سرپیچی می کند و می خواهد از مرزهای تعیین شده بگذرد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونگی انتقاد از نوجوانان
از ویژگی های عمده نوجوانی کسب شخصیت ( تشخص طلبی ) است . به طور کلی شخصیت جنبه بیرونی و اکتسابی دارد ، در حالی که منش جنبه ذاتی و درونی دارد .
« نوجوان دوستدار کسب شخصیت است »
برای رسیدن به مرحله کسب شخصیت باید دو اصل حاصل شود :
1) انجام مهارت ها و دارا بودن توانمندی های خاص در برخورد با دیگران
2) پذیرفته شدن این مهارت ها از سوی پدر و مادر و اطرافیان
برخی نوجوانان مرحله اول را طی می کنند ولی اگر خانواده و اطرافیان و مراجع قدرت او را نپذیرفتند ، دچار عدم تعادل روانی می شود .
اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم ، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.
در جهت کسب شخصیت باید از دو راه به نوجوان کمک کرد :
- روش کسب مهارت ها و توانائی ها را بیاموزد .
- به زبان و رفتار به او بفمهمانیم که او را پذیرفته و درک کرده ایم و شخصیت او قابل پذیرش و احترام است و ما او را به عنوان یک انسان در حال کمال قبول داریم .
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم : تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم . روی هم رفته هر انسان دارای نقاط مثبت و منفی شخصیتی است و برای مطرح کردن انتقاد بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذکر شویم سپس اشاره به نقطه منفی نمائیم .
اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد کنیم و این انتقاد را به تمام شخصیت نوجوان گسترش دهیم انتقادمان ویرانگر و مخرب خواهد بود .
آلپورت می نویسد : انتقاد از دیگران در حکم جراحی شخصیت است .
جراح روانی کسی است که از ویژگی های روانی نوجوانان کاملاً آگاهی دارد و روش صحیح انتقاد را می داند . تشویق به جا و انتقاد صحیح و درست می تواند انسان را متحول نماید .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونگی انتقاد از نوجوانان
از ویژگی های عمده نوجوانی کسب شخصیت ( تشخص طلبی ) است . به طور کلی شخصیت جنبه بیرونی و اکتسابی دارد ، در حالی که منش جنبه ذاتی و درونی دارد .
« نوجوان دوستدار کسب شخصیت است »
برای رسیدن به مرحله کسب شخصیت باید دو اصل حاصل شود :
1) انجام مهارت ها و دارا بودن توانمندی های خاص در برخورد با دیگران
2) پذیرفته شدن این مهارت ها از سوی پدر و مادر و اطرافیان
برخی نوجوانان مرحله اول را طی می کنند ولی اگر خانواده و اطرافیان و مراجع قدرت او را نپذیرفتند ، دچار عدم تعادل روانی می شود .
اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم ، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.
در جهت کسب شخصیت باید از دو راه به نوجوان کمک کرد :
- روش کسب مهارت ها و توانائی ها را بیاموزد .
- به زبان و رفتار به او بفمهمانیم که او را پذیرفته و درک کرده ایم و شخصیت او قابل پذیرش و احترام است و ما او را به عنوان یک انسان در حال کمال قبول داریم .
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم : تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم . روی هم رفته هر انسان دارای نقاط مثبت و منفی شخصیتی است و برای مطرح کردن انتقاد بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذکر شویم سپس اشاره به نقطه منفی نمائیم .
اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد کنیم و این انتقاد را به تمام شخصیت نوجوان گسترش دهیم انتقادمان ویرانگر و مخرب خواهد بود .
آلپورت می نویسد : انتقاد از دیگران در حکم جراحی شخصیت است .
جراح روانی کسی است که از ویژگی های روانی نوجوانان کاملاً آگاهی دارد و روش صحیح انتقاد را می داند . تشویق به جا و انتقاد صحیح و درست می تواند انسان را متحول نماید .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.