آیا خود واقعیتان را نشان میدهید؟
People-pgeasing در فارسی آن را به دگرخوشنودی ترجمه کردند و در تعریف آن این موارد به طور عامل به چشم میخورد -ماهیتی از وابستگی دارد- یک عادت قدرتمند که در فرد به وجود میآید؛ به جا آوردن خواستههای دیگران علیرغم میل درونی خویش؛ گفتن بلی در صورتی که جوابمان نه است و گفتن نه در صورتی که جوابمان بلی است؛ مقدم دانستن نیازهای دیگران بر نیازهای شخصی خودمان(به خاطر ترس)؛ قربانی شدن؛ خود فرورفتگی دایم؛ ناتوانی در تصمیمگیری؛ از دست دادن هویت خویشتن؛ همیشه مغلوب بودن؛ نیاز مفرط به تأیید دیگران؛ وابستگی به دیگران؛ ترس از شکست؛ وفاداری و صداقت انعطافناپذیر و خود سختگیری.
فرد دگرخوشنود کیست؟
یک انسان ضعیف، برده و غلام دیگران، بله قربانگوی محض در محیط کار، کسی که خود را قربانی دیگران کرده و تمامیت خود را کمکم به مرحله فراموشی کامل سوق میدهد و علیرغم این همه خوبی ظاهری که دارد دایم سرگیجه و پراسترس در مقابل دیگران ظاهر میشود و همه از او توقع زیاد دارند. همیشه خود را با وجود تلاش زیادی که میکند شکستخورده و مقصر میداند. درخلوت خویش عصبی و نسبت به خود پرخاشگر است. هرگز در تعارضات به خاطر ترس و عدم امنیت و تمایل افراطی برای خواباندن آن وارد مشاجره نمیشود و حق را شش دانگ به طرف مقابل میدهد. حتی در بحثهای خصوصی به خاطر خوشنودی دیگران خود را سانسور میکند و هر قضاوتی را از دیگران درباره خودش میپذیرد و تصدیق میکند. این رفتارها از کجا ریشه میگیرد؟ سوابق افراد دگرخوشنود:
در پرونده تربیتی آنها این نوع تربیت عمومی است. پدر و مادر این افراد از دوران کودکی به آنها آموختهاند (آن هم به طور افراطی) خیلی باید در مقابل دیگران مواظب رفتارت باشی. یک طرفه به آنها یاد دادند که خوشنودی پدر و مادر و عمو و خاله و ... یک ارزش بسیار والا به حساب میآید. چندین بار به خاطر ابراز عقیدهشان نکوهش شدند و حتی تهدید شدند که دیگر حق ندارند این گونه فکر کنند. آنها به کودکانشان یاد دادند که محبت و بخشش و ایثار و خودقربانی کردن و گذشت را یک معامله فرض نکنند. دیگران هر چه که هستند به خودشان مربوط است تو وظیفه داری که درگیر نشوی، کار خودت را بکن و در خدمت خوبی باش. همیشه تو باید کوتاه بیایی، تو باید گذشت کنی. آنها فراموش کردند که فرزندشان هم به عنوان یک انسان برای خودش حق و حقوقی دارد. سالهاست که فرزند را دعوت به نوکری دیگران و فراموشی خود کردهاند: از وقت و انرژی و علم و همه چیز خود در مقابل دیگران دریغ نکن تا آنها از تو راضی و خوشنود باشند از هیچ کس هم توقع تلافی نداشته باش.
والدین این گونه افراد از سالها پیش بچهها را متوجه عواقب دردناک ننوشتن تکالیف، کم گرفتن نمره، رفتار خشن در مدرسه و هزاران نهی دیگر کردهاند و تنها عامل بازدارنده را ترساندن آنها میدانند. و بهترین عامل تشویق برای آنها در رضایت بزرگترها معرفی شده است.
کودکان آنها همیشه سعی میکردند یک چیز را از والدین خویش پنهان نگه دارند و آن راز بزرگ را همیشه با دلهره و نگرانی با خود داشته باشند تا مبادا برملا شود. آن راز این بود که تو نباید اشتباه کنی. نتیجه اینگونه تربیت غلط منجر به آن میشود که فرد "دگرخوشنود" بار بیاید در تصورات وی این پیشفرضها حک شده است.
من باید مورد قبول و دوستداشتنی باشم. نباید کاری کنم که دیگران ناراحت شوند. باید بیشتر کار کنم. اگر دیگران حقیقت را درباره من بدانند، دیگر مرا دوست نخواهند داشت. باید مواظب باشم طوری تصمیم بگیرم که مؤاخذه نشوم. هرگز نمیتوانم به اندازه کافی آنها را راضی نگه دارم. این که چقدر به من احترام میگذارند برایم خیلی اهمیت دارد. اگر من بیشتر کار کنم بیشتر مورد توجه و تشویق آنها قرار میگیرم. همیشه این اصل را سرلوحه زندگی خود قرار میدهم که اول دیگری بعد خودم. تمام کارهای ریز و درشت درخواست شده را انجام میدهم. من چه کار دارم که ممکن است یک کار جور دیگر بهتر انجام شود من مأمورم و معذور و مطیع فرمان، باید همیشه مواظب موقعیت خود باشم.
اما با تمامی این محافظهکاریها مثبتنماییهای افراطی برای دیگران خبر بدی برای افراد دگرخوشنود دارم و آن این است که شما متأسفانه بازندهاید. چرا؟ به خاطر آنکه 1- خود و ارزشهای والای خودتان را فراموش کردهاید؛ 2- دایم در رنج حفظ موقعیت موجود هستید؛ 3- توقع دیگران را بالا میبرید و دست آخر به شما نمره ده میدهند (تازه اگر خیلی منصف باشند)؛ 4- آنها هیچگاه با شما مشورت نخواهند کرد؛ 5- مثل یک توپ فوتبال هستید و آنها به دنبال گل زدن هستند نه ارزش توپ.
پس اگر شما جزو این گروه هستید، این تغییر نگرشها را در خود به وجود آورید.
به جای خود قربانی شدن عقلانی رفتار کنید:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
اعتماد به نفستان پایین است؟
امروز می خواهیم یک نکته بسیار ساده درمورد اعتماد به نفس برایتان عنوان کنیم که نه تنها روی اعتماد به نفس درونی شما تاثیر می گذارد، بلکه باعث می شود بقیه هم شما را فردی با اعتماد به نفس بیشتر ببینند. این تغییر کوچک در رفتارتان اگر بطور مداوم مورد استفاده قرار گیرد، تاثیر شگرفی روی زندگیتان خواهد گذاشت، گرچه ساده ترین نکته ای است که بتوانید تصور کنید:
چانه تان را بالا بگیرید.
حالا برای لحظه ای از جلوی آینه کنار بروید و ژستتان را طوری تنظیم کنید که چانه تان خیلی بالاتر از حد نرمال قرار گیرد. درواقع ، چانه تان را آنقدر بالا بگیرید که باعث شود کمی ژستتان ناشیانه به نظر برسد (بعداً برایتان توضیح می دهم که چرا چنین حسی دارید). حالا بروید و جلوی آینه بایستید و خودتان را با این ژست جدید برانداز کنید.
ببینید که چقدر آن کسی که در آینه می بینید با اعتماد به نفس به نظر می رسد. مطمئناً این ژست با ژست قبلیتان تفاوت زیادی
دارد، درست است؟
وقتی اعتماد به نفس نداشته باشیم ناخودآگاه چانه مان را کمی پایین تر از حد نرمال می گیریم. این کار بعد از مدتی شکل عادت به خود می گیرد و ژست طبیعی صورتمان می شود. به خاطر این عادت است که وقتی برای بار اول چانه تان را خیلی بالا نگه می دارید احساس ناشی بودن بهتان دست می دهد. اما دلیل آن فقط این است که به آن عادت ندارید، همین.
بالا نگه داشت چانه دو تاثیر خیلی قوی دارد:
1. به دیگران نشان می دهد که اعتماد به نفس بالایی دارید و برای خودتان احترام زیادی قائلید. اما چطور یک بالا نگه داشتن ساده چانه چنین تصوری در اطرافیان ایجاد می کند؟ داستان آن دراز است اما بیشتر به خاطر سمبل هایی است که ما بعنوان برخی انواع رفتار و شخصیت در ذهنمان داریم. نکته آخر این است که همه آنهایی که اعتماد به نفس بالایی دارند، چانه هایشان را بالا می گیرند. و این هیچ استثنایی ندارد.
از طرف دیگر، پایین انداختن چانه همیشه نشانه بارز پایین بودن اعتماد به نفس است. و این ژست نه تنها به دیگران نشان می دهد که اعتماد به نفس پایینی دارید، به ذهن ناخودآگاه خودتان هم این پیام را می رساند و باعث می شود که اعتماد به نفسمان حتی پایینتر هم بیاید.
2. بالا نگه داشتن چانه باعث می شود احساس اعتماد به نفس بیشتری کنید. این یک مفهوم روانشناسی از مکتب رفتارگرایی است. این یک واقعیت شناخته شده روانشناسی است که برخی رفتارهای فیزیکی تولیدات شیمیایی درون مغز را تغییر می دهند. صاف ایستادن و بالا نگه داشتن چانه دقیقاً چنین رفتاری است و با چنین ژستی از درون احساس اعتماد به نفس بالاتری خواهید کرد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
چطور هر روز صبح را با اوقات خوش آغاز کنیم
باد کوه ها را می ساید و به تپه تبدیل می کند. آب صخره ها را ساییده و غارها را از آن حفر می کند. محرک های مختلف بر وضعیت روانی ما تاثیر می گذارند، گاهی تاثیر مثبت و گاهی هم منفی. حتی اگر در یک جزیره صحرایی هم که زندگی کنید، نسبت به این پدیده مصون نخواهید بود چون ممکن است سیل یا خشکی هر بار شما را به یک سمت ببرد.
نتیجه چنین تاثیراتی ممکن است چند دقیقه یا هفته ها طول بکشد. وقتی درگیر پروژه های طولانی مدت هستید مثل گرفتن مدرک دانشگاه یا شروع یک بیزنس تازه، حفظ انگیزه اهمیت بسیار زیادی دارد. چطور می توانید جلوی آن اتفاقات منفی را بگیرید که انرژیتان را هدر ندهند و روحیه تان را خراب نکنند؟
متداولترین توصیه ها در این زمینه معمولاً اثر ندارند. مثلاً تکرار کردن پیامهای دلگرم کننده با خودتان به ندرت احساسات استرس زایی که عمیقاً ریشه دوانده اند را قلع و قمع میکند. باور به نیروهای ماوراءطبیعه ممکن است ترستان را برای مدت کوتاهی از بین ببرد اما دیر یا زود واقعیت سخت تر از گذشته ظاهر می شود. گفتن این مطلب با خودتان که هر اتفاقی که برایتان می افتد نفعی در آن برایتان بوده، وقتی نبوده باشد، از نظر روانشناسی شدیداً مخرب است.
تفکر منطقی بهترن روش برای مطمئن کردن خودتان از این است که هر روز را با روحیه ای خوب آغاز کنید. وقتی اینکار را مداوماً انجام دهید، آرامش خاصی به شما خواهد داد، بازده کاریتان را افزایش می دهد و قدرت تاثیربخشیتان را تقویت می کند. آنچه که برای خوشبین بودن به آن نیاز دارید خواب و خیال نیست، کاملاً هم واقعی است. اگر بتوانید دیدگاه متوازنی به دنیا داشته باشید، بدبینی هیچوقت بر احساساتتان غلبه نمی کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
خانوما درباره آقایون چی می گن؟
(قسمت هفتم)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه
تا حالا نشده کسی برای کنار آمدن با شادی و خوشبختی مشکل داشته باشد. وقتی شادی و لذت وارد زندگی ما می شود، ما آزادانه آن را تجربه می کنیم، اما وقتی غصه و ناراحتی به سراغمان بیاید، معمولاً با آن مبارزه می کنیم.
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به ما دیکته می کند همیشه لبخند روی لب داشته باشیم، به همین خاطر برخورد با غم و غصه کمی برایمان دشوار می شود. اما ناراحتی و غم و اندوه بخشی طبیعی از زندگی همه مردم است. این ناراحتی ها چه به خاطر یک فقدان مهم در زندگی مثل مرگ یکی از عزیزان، ایجاد شده باشد چه به خاطر شکست های کوچک و بی اهمیت روزانه، می توانیم یاد بگیریم که چطور راحت تر با آنها زندگی کنیم.
ما نه تنها می توانیم راحتی بیشتری به این گونه احساسات پیدا کنیم، برای سلامتی و تندرستی ما هم لازم است که به طریقی سالم با آنها برخورد کنیم.
خطر برخورد نامناسب با احساسات زمانی برای من آشکار شد که یکی از همسایگان همسر بیمارش را از دست داد. وقتی من می خواستم با او ابراز همدردی کنم، او فوراً انکار کرد که احساسی به این مسئله دارد. طی یک هفته، او همه وسائل و متعلقات مربوط به همسرش را بیرون ریخت و هر چیز مربوط به بیماری و مرگ او.
جای تعجب نبود که وضعیت سلامتی او از آن موقع روز به روز بدتر شد. ابتدا هیج دلیل برای علائم بیماری او پیدا نشد، اما با گذشت زمان، مشکلات جدی جسمی در او ایجاد شد (که همه آنها مشکلات ناشی از استرس بودند).
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
دراین وادی انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
همین الان شروع کنید
1 – چند کار را باهم شروع نکنید .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
آقایون درباره خانوما چی می گن؟
(قسمت هشتم)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
غلبه بر بیحوصلگی و دلزدگی
بیحوصلگی هنگامی روی میدهد که ما دیگر به اطرافیان و اشیاء پیرامون خود و فعالیتهای روزمره علاقمند نبوده و از آنها لذت نمیبریم.
بیحوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزه در زندگی است. یکی از خصوصیات انسان تنوعطلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی میباشد.
سازگاری حسی سبب میشود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییرناپذیر قرار میگیرند.
مثلاً پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه تلفن همراه برایمان تکرای و ملالآور میشود. همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. افراد بسیاری از این مسئله شکایت میکنند که دوستان آنها برایشان عادی و خستهکننده شده و هیجان و شور اوایل آشنایی در روابط شان رنگ باخته است.
اما باید آگاه بود که تنوعطلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و میبایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند حتی اگر آنها زشت باشند.
چرا که نزد آن مرد، زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده و به دنبال یک محرک بصری جدید میگردد. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خوشنودی منتهی نمیگردد جایی که دیگر چیزی دلش را نزند و برایش تکراری نگردد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
خانوما درباره آقایون چی می گن؟
(قسمت هشتم)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.