مهارت ابراز وجود،قاطعیت و جرأت مندی
بیماری راضی کردن دیگران
مهارت جرأت ورزی،قاطعیت و ابراز وجود زیر مجموعه ارتباط موثر،یکی از ده مهارت زندگی است که توسط سازمان جهانی بهداشت اعلام شده است.
قاطعیت چیست؟
اشکال در رفتار جرأت مندانه،چه مشکلاتی برای فرد ایجاد می کند و آموختن این مهارت چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که علی رغم میل خود مجبور به پذیرفتن خواسته دیگران باشید،برای نمونه دوستی تلفن کرده و اظهار می کند که می خواهد جمعه به منزل شما بیاید در حالی که شما برنامه دیگری برای خود درنظر گرفته اید.آیا مواردی پیش آمده که نتوانید رنجش و ناراحتی خود را از دیگران بیان کنید؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که نتوانید مخالفت و اعتراض خود خود را با نظر دیگران ابراز کنید و حق خود را بگیرید؟
در فروشگاهی،فروشنده با چرب زبانی و به زور می خواهد جنس خود را بفروشد چه عکس العملی از خود نشان خواهید داد؟
راننده تاکسی،دستگاه تاکسی متر خود را روشن نمی کند و شرم و خجالت به شما اجازه نمی دهد به او تذکر دهید تاکسی متر را روشن کند و کرایه بیشتر از شما می گیرد.به نظر می رسد که تقریباً همه آدم ها،به ویژه در جامعه ما که کمتر به آموزش این مهارت اهمیت داده شده است،تجربه چنین مشکلاتی را دارند که در این صورت گفته می شود این افراد در رفتار جرات مندانه مشکل داشته و افراد قاطعی نیستند.
جرات مندی چیست؟
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
اعتماد به نفس فوق العاده در 60 گام
گام 1 : فهرستی از موفقیت هایی که تاکنون نصیب تان شده تهیه کنید .
گام 2 : هر چند وقت یک بار به میان طبیعت بروید و در محیطی سبز و سرشار از آرامش قدم بزنید .
گام 3 : وان حمام را پر از آب گرم و کف صابون کنید ، داخل وان بنشینید و تمام تنش ها را با تنفس عمیق از خود دور کنید .
گام 4 : هر روز به جملات زیر و جمله هایی از این دست فکر کنید :
ـ تا زمانی که خودتان نخواهید ، هیچ کس نمی تواند تحقیرتان کند . ( تتودور روزولت )
ـ روزی شخصی بودا را فحش و ناسزا می داد . بودا به او گفت : « از تو به خاطر این هدیه عالی تشکر می کنم ! اما متاسفم که نمی توانم هدیه ات را بپذیرم . اگر کسی به من هدیه بدهد و من آن را قبول نکنم ، هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت ؟ »
ـ خواه فکر کنید کاری را می توانید انجام دهید ، خواه فکر کنید که از انجام کاری ناتوان هستید . همیشه حق با شماست . ( هنری فورد )
ـ عشق ازآن جهت در ما به ودیعه گذاشته شده که آن را به دیگران ببخشیم .
ـ قلمرو خداوند ، درون ما انسان هاست .
ـ هر کاری که دوست داری انجام بده ، پول خود به دنبال آن کار می آید .
ـ به دنبال رستگاری و سعادت خودت باش .
ـ همان اندازه که همسایه ات را دوست داری ، خود را نیز دوست داشته باش . این بدان معنی است که باید خودت را از صمیم قلب دوست داشته باشی .
گام 5 : در تعطیلات آخر هفته ، به تماشای کارتون های مورد علاقه تان بپردازید .
گام 6 : تلاش کنید همیشه بیندیشید .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
هفت راه کاشتن بذرآرامش و سعادت درذهن
قانون1: بیائید ذهنمان را سرشار از فکر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید کنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است که ذهنمان می سازد.
قانون 2: بیائید حتی با دشمنان حتیٌ الامکان درگیر نشویم ، زیرا این کار بیشتر از آن که آنها را آزرده خاطر کند، از ما نیرو می گیرد.بیائید حتی یک دقیقه را هم صرف فکر درباره کسانی که دوست نداریم نکنیم.
قانون 3: الف- به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد که حضرت مسیح فقط در یک روز ده آدم جذامی را شفا داد وفقط یک نفر از او تشکر کرد.
ب- یادمان باشد که تنها راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت، انتظار تشکر از دیگران نیست، بلکه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.
د- یادمان باشد که سپاسگزاری را باید همچون بذری کاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شکرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.
قانون4: همیشه چیزهایی را که باید شکرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشکلاتتان را.
قانون 5: از دیگران تقلید کورکورانه نکنیم. خودمان را بشناسیم وخودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید یعنی خودکشی.
قانون 6: وقتی تقدیر به دستمان یک لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست کنیم.
قانون 7: با اندکی شاد کردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی به دیگران نیکی می کنید به خود نیکی کرده اید.
دیل کارنگی
خودباوری زمینه خودیاروی است
طلیعه
هر گاه از افراد اندیشمند، مخترع و حتی یک کارگر موفق سؤال شود که چگونه به این مدارج رسیدید، پاسخ همواره یک چیز و آن باور خویشتن است. عوامل متعددی در ایجاد این حالت در نهاد آدمی مؤثرند. انسانی که خودباور نشده است، همه چیز و همه کس را مقصر میداند و خویش را مبّرا و مظلوم. اکنون چهل نکته در خصوص خودباوری زمینه خودیاوری است، بیان میکنیم:
1
معرفت از ابواب بزرگ الاهی است که از خویشتن، پیرامون، فراسو و ابعاد نادیدنی در آن صحبت میشود و معرفت خویش را به اَنفَعُ المَعارف1 تعبیر کردهاند. ظریفی میگفت: از مواردی که بعضی افراد ژرف کاو و اندیشهورز گاهی ناخودآگاه بیان میکنند، این است که شما سخن مرا درک نمیکنی. گاهی فرد زاویهای از ژرفنگری دارد که دست یافتن به آن، بسیار مشکل است.
2
مساحت فکر یک فرد، گاهی به حدی در افق، عمق، عرض و طول رشد یافته که گاه سخنان او را کامل درک نمیکنند. معمولاً تکه کلامهای افراد باورمند و روشمند اینهاست: مرا درک نمیکنی؛ مقصود من این نیست؛ بسیار سطحی است؛ مقوله چند لایهای است و... .
3
چگونه به این ساحتها قدم بگذاریم و ما نیز از این مساحتهای کوچک، به ساحتهای عمیق و دقیق برسیم. بودا میگوید:2 ای انسان! خود، پناه خویشتن باش؛ یعنی در این عالم شدن را باید از خود آغاز کنی و هر چه شناخت تو به خویشتن خویش بیشتر شود، خود بهتر میتوانی پناهگاه علمی، مَأمِن روحی، آسایش روانی، آرامش درونی و شادی جاودانه را برای خویش رقم بزنی.
4
وقتی از حکیم متألهی پرسیدند: چگونه به دو درجه سنگین دانش زاینده و درون زلال دست یافتی؟
فرمود: به دو چیز به این دو رسیدم؛
یکی غنیمت شماری لحظهها و فرصتها برای گرفتن، شدن و بالندگی و دیگری نگهبان دل خود بودن.
باور داشتم که این دو دریچه، مرا به سعادت دو جهان خواهند رساند.
5
باور خویشتن، آدمی را به خدای نزدیکتر میکند؛ زیرا از نعمتها و مواهبی که خداوند در درون ما به ودیعه نهاده، بهتر استفاده میکنیم و این یعنی سپاس در برابر نعمتهای معبود. دانشمندان عقیده دارند که آدمی به هر اندازه نیز مدارج علمی، تحقیقاتی، کشفیات و ابتکارات را در طول عمر خویش تجربه کند، باز هم در دم مرگ، تنها حدود 3تا6 درصد از توانمندیهای خود را از قوه به فعل در آورده است و حدود 94تا97 درصد از ظرفیتهایی را دست نخورده به عالم دیگر میبرد.
6
تحقیق در زندگی انسانهای جاویدانی که خویش را باور کردند و یاور خویشتن گردیدند، مانند انیشتین، لئونارد داوینچی، ادیسون، موتزارت(موتسارت)، گوگن و... ثابت میکند که اینان نیز بین 4تا6 درصد از استعدادهای خویش را به کار بستهاند.
7
عدم باور به توانمندی، نوعی حصار چینی و غصهگزینی است و این حصار، بسیار خطرناک است؛ حصاری است که شما را از موفقیت جدا میکند؛ زیرا
موفقیت = باورمندی + حرکت3
8
فراموش نکنیم که عمر کوتاه است، دنیا فرصت است و هر کس دنیای خود را دارد تا فرصتهایش را معنا دهد، زنده کند، بجوید و اجازه ندهد فرصتهایش را غفلتها از بین ببرند. شاید جالب باشد که بدانید محوریت استعداد، هوش و توان ذهنی، همیشه اولویت غالب نیستند. بسیاری از افراد موفق، پشتکار مدارها بودهاند و نه با استعدادها؛ به شرطی که اسیر چرخه تمام نشدنی منفیبافی و تسلیم نشوند.
9
آیا قصه سفیدبرفی و هفت کوتوله را مطالعه کردهاید؟4 مطلب زیر را بخوانید هم نکته قصه و هم تحلیل در آن نهفته است.
اولاً این قصه را وقتی والت دیسنی به فیلم تبدیل کرد، از موفقیت عجیبی برخوردار شد؛ حتی در مین شکاکیون و مشکلپسندان.
با این که این فیلم برای بچهها ساخته شده بود، اما بزرگسالان تمام سالنهای سینما را اشغال میکردند؛ زیرا حکایت آن از افسانههای قدیم ایرانیان، هندوستان و مصر گرفته شده بود و بر روی این حقیقت پایهگذاری شده بود که افکار منفی را باید گسیخت؛ خواه از درون ما باشند یا از محیط پیرامون.
10
سفید برفی، شاهزاده خانم کوچولو، زن بابای بدجنسی داشت که به او حسادت میکرد. این شخصیت در داستانهای دیگر هم ظاهر میشود و زن باباهایی وجود دارند که از مادر نیز بیشتر دوستدار فرزند خوانده میشوند؛ اما تقریباً همه ما نیز زنبابایی از نوع ظالم آن در درون خویشتن داریم. برای ما زنبابای ظالم، همان طرز فکر منفی است که ما در شعور باطن خود شکل دادهایم و همان گونه که زن بابای بدجنس از روی حسادت، فرزند خوانده خود را لباس ژنده میپوشاند و در محرومیت نگاه میدارد، تمام افکار منفی و ستمگرانه روی ما همان اثر را به جای میگذارد.
11
جالب است بدانیم که وقتی یک فکر منفی شکل میگیرد، به سرعت در چهره ما نقاشی میشود؛ یعنی همان گونه که در چشمان افراد میتوان آیات صداقت کلام یا شیطنت را به وضوح مشاهده کرد، یک فکر منفی نیز به سرعت چهره، روان و روح ما را در بر میگیرد، فراگیر میشود و بر جسم ما اثر میگذارد.
12
یک فکر منفی، عاقبت تبدیل به یک ذهنیت میشود و سپس بدبینی را شدت میبخشد و حرکت، استواری و امید را مختل میکند و آدمی اسیر ذهنیتهای متواتر و مخرب میشود و اگر به این وضع عادت کند، از حرکت باز میماند و برکت را نخواهد چشید.
13
همان گونه که نامادری سفید برفی هر روز از آینهای مخصوص درباره بهتر بودن خویش یا سفیدبرفی میپرسد و آینه پاسخ میدهد تا سفید برفی زنده است، از تو بهتر است و او تصمیم میگیرد سفید برفی را در اعماق تاریکیهای جنگل رها کند و از بین ببرد تا پس از حذف او، خودش بهترین باشد، افکار منفی نیز گاهی ما را به اعماق جنگلهای از خود بیگانگی و بدبختی میکشانند و دریچههای توهم را به روی ما میگشایند و احساس یأس،، نومیدی و ناتوانی را القا میکنند؛ ولی باید مقاوم بود و خویش را باور کرد تا خویشتن را یاوری نمود و آنگاه به داوری نشست که کدام بهتر است؛ نومیدی یا امید و خودباوری یا از خود بیگانگی.
14
بالاخره سفیدبرفی را حیوانات مهربان جنگل - خرگوشها، گوزنها، پرندگان و سنجابها - در بر میگیرند و او داستانش را باز میگوید و آنها او را یاری میکنند و به کلبهای میبرند. این مهرورزان جنگلی، نمادهای پیرامون یاری کننده و همچنین الهامات قلبی و محرکهای درونی ما هستند که همیشه آمادهاند به کمک ما بیایند تاما را از اعماق جنگلهای یأس، وهم و ناباوری برهانند و به کلبه آرامش، امید و حرکت رهنمون کنند.
15
در کلبهای که او را میبرند، کلبه هفت آدم کوچولو وجود دارد و سفیدبرفی به همراه حیوانات، کلبه آشفته را مرتب و منظم میکنند تا این که هفت کوتوله میآیند و از او تشکر میکنند و به او قول کمک میدهند.
اولاً هفت، نماد عدد مقدسی است وشاید دور و بر ما از این هفتهای مقدس زیاد باشد که به صورت یک نماد آمده است؛ مثل هفت آسمان، هفت شهر عشق، هفت الفبای محبت و... که در اشعار و نثرهای عرفا و حتی قرآن کریم آمده است.
ثانیاً هفت کوتوله، مظهر نیروهای پشتیبانی هستند که همیشه گرداگرد ما هستند و بسیاری از ما، این نیروها را یا نمیبینیم یا میبینیم و باور نمیکنیم یا میدانیم هستند و تشخیص نمیدهیم یا ساده میانگاریم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
مدیریت استرس
فرهنگ سازمانی، مسائل مختلفی برای افراد گوناگون به همراه آورده است. مهمترین مسئله همان موضوعی است که ما تحت عنوان «استرس» میشناسیم. درواقع، واژه استرس به اندازه واژههایی همچون سیدی، غذاهای آماده و تلفن همراه رایج شده است. البته برای آنانی که در کنترل مسائل روزمره خود دچار مشکل جدی هستند، واژه استرس مفهومی فراتر از معنای معمول دارد. از نظر آنها استرس یعنی «درد».
علائم رفتاری و جسمانی استرس
sفشار باعث انگیزش، تحریک و نیرومندی میشود اما هنگامیکه فشار فراتر از توانایی فرد باشد، او را دچار استرس میکند. وقتی علائم رفتاری مندرج در جدول زیر نمایان میشوند، فرد در مرز فشار و استرس قرار گرفته است.
شناسایی ریشههای استرس در کار
وقتی فردی متوجه میشود که به خوبی از عهده فشارهای روزمره برنمیآید، گام بعدی در فرآیند شناخت ریشهها و منابع استرس در کار برداشته شده است. وقتی این کار انجام شد، آنگاه میتوان یک طرح اقدام تدوین کرد تا فرد آثار مخرب این فشار را کاهش داده یا حتی از میان ببرد. جدول دوم مؤید فشارهای روزمره است که افراد را هنگام کار آزار میدهد. البته باید مشکلات مهمی دیگری را نیز به موارد ذکر شده افزود مانند نحوه کنار آمدن با اخراج یا نحوه تطابق با فرهنگ سازمانی.
استرس فردی: کنترل فشارهای روزمره
مدیریت زمان. از میان تمامی فشارهایی که مدیران تحمل میکنند، استرسآورترین آنها عدم مدیریت زمان است. اتلافکنندگان زمان در طبقهبندیهای گوناگونی قرار میگیرند و درنتیجه حل این مشکل را نیازمند راههای مختلفی میکنند.
پشتگوشاندازها
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند، به جای عمل کردن ترجیح میدهند بیشتر فکر کنند. پشتگوش انداختن ریشه در بیحوصلگی، عدم اعتماد و بیمیلی به کار دارد. این افراد میتوانند با پیروی از نکات زیر، زمان خود را به شکل بهتری مدیریت نمایند:
• تقسیم وظایف مهم به چند وظیفه کوچک
• تهیه فهرستی از تمامی کارهایی که باید در مدت زمانی کوتاه (مثلاً تا هفته آینده) یا در بلندمدت انجام دهید.
• وقتی زمان کاری خود را برنامهریزی میکنید، تلاش کنید میان کارهای عادی و کارهایی که جذابیت بیشتری دارند، توازن برقرار سازید.
• بپذیرید که خطر اجتنابناپذیر است و هرگز هیچ تصمیمی بر مبنای اطلاعات کامل اتخاذ نمیشود.
کسانی که میل چندانی به واگذاری مسئولیتها ندارند
افرادی که در این گروه قرار میگیرند، زمان قابل توجهی را برای انجام دادن کارهایی تلف میکنند که دیگران به شکلی اثربخشتر و با صرف زمان کمتری انجام میدهند. آنها باید موارد زیر را در نظر بگیرند:
• واگذاری به معنای سلب مسئولیت نیست.
• همیشه زمانی را به تشریح دقیق آنچه مورد نیاز است اختصاص دهید.
کسانی که مسئولیتهای خود را به شکلی ضعیف واگذار میکنند، افرادی هستند که در برقراری ارتباط نیز ضعیفند. به همین دلیل است که آنها از دیدن تلاشهای دیگران دچار سرخوردگی میشوند.
• وقتی مسئولیتی واگذار شد، فرد باید به دقت آن را انجام دهد.
• از انجام کارهای غیرضرور که در جهت تحقق اهدافتان نیست یا دیگران میتوانند انجام دهند اجتناب نمایید. یاد بگیرید که به شکلی مؤدبانه «نه» بگویید.
افراد نامنظم
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند معمولاً کسانی هستند که حجم زیادی کاغذ و کارهای انجام نشده، روی میزشان دیده میشود. افراد نامنظم غالباً در جلسات دیر حاضر شده یا اصلاً در آنها شرکت نمیکنند. این افراد فکر میکنند که مشکلات آنها بیشتر ناشی از حجم زیاد کار است نه بر اثر عدم سازماندهی منظم امور.
آنها باید:
• قبل از عمل کردن، به خوبی برنامهریزی نمایند
• در آغاز هر روز، فهرستی از آنچه باید انجام دهند تهیه و هر روز بعدازظهر آن را مرور کنند.
• کاری را انتخاب کرده و آنها را به اتمام برسانند.
• قبل از تلفن زدن خوب فکر کنند و فهرستی از تمامی اطلاعاتی که قصد دارند از طریق آن تلفن به دست آورند، تهیه نمایند.
• مدت انجام دادن هر کاری را برای خود مشخص کنند.
• وقتی جلسهای میگذارند، زمان دقیق شروع و خاتمه آن را مشخص کنند.
قارچها
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
مهارتهای غلبه بر تنبلی
شاید شما هم از آن دسته آدم هایی باشید که هر ازگاهی بدتان نیاید که بتوانید چند کیلو حوصله از مغازه ای بخرید تا بتوانید کاری را که مدتها است قصد انجام آن را دارید و هر روز به تعویق می اندازید بالاخره انجام داده و به اتمام برسانید. ولی بدانید که حوصله در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود و در واقع شما دچار عارضه تنبلی شده اید!
شاید برای انجام کاری خاص با شور و انرژی زیای مشغول به کار شوید و به انجام برسانید و برعکس کار دیگری را با آنکه به نظرتان خیلی مهم است به تعویق بیاندازید. یا گاهی این اتفاق در زمان های خاصی برای شما روی دهد. پس بهتر است به علل تنبلی خود توجه و آن را برطرف کنید تا به یک فرد موفق و کارآمد تبدیل شوید.
علل تنبلی
ذهنیت اشخاص و افکار و طرز تلقی آنها درباره مفهوم، یکی از علل عمده تنبلی است. از این مجال به طور اختصار به چند مورد از علل تنبلی می پردازیم:
1- برای انجام کار، انگیزه مقدم است یا عمل؟ اگر انگیزه را انتخاب کردید فرد تنبلی هستید - البته در مورد همان کار - اغلب اوقات افراد باهوش و موفق انجام کار را بر انگیزه مقدم می دانند؛ مطمئن هستید اگر شروع به کار کنند یعنی قدم اول را برداشتند قدم های بعدی راحت تر برداشته می شود.
2- آیا فکر می کنید آدم های موفق همیشه با اعتماد به نفس بالا و اطمینان خاطر و به آسانی از پس کارهایشان برمی آیند؟ این تفکر غیرواقع بینانه است. اشخاصی که معتقدند زندگی افراد پرکار بدون دغدغه است و هیچ مانعی سر راهشان نیست و فکر می کنند خودشان مشکل دارند و با روبرو شدن با موانع خیلی زود دلسرد می شوند . در صورتی که افراد موفق و پرکار می دانند که برای رسیدن به هدف مورد نظر باید تلاش کنند و آمادگی مواجهه با موانع و پذیرش آن را نیز دارند.
3- ترس از شکست نیز یکی از عوامل مهم مسامحه در کار است. اصولا افراد مسامحه کار موفقیت را بیش از اندازه مهم می دانند. به عبارتی عزت نفس خودشان را با موفقیتشان می سنجند و از اینکه شکست بخورند می ترسند و در نتیجه به جای آنکه به آن کار اقدام کنند از آن فرار می کنند.
4- کمال طلبی هم از آن نیازهایی است که اگر برداشت درست از آن نشود ضربه زیادی به فرد می زند. داشتن اهداف متعالی و معیارهای بالا پسندیده است ولی این که باید همیشه همه کارهایمان عالی باشد، فشار روانی خیلی زیادی به فرد وارد می آورد. بعد از تلاش های بسیار و پی در پی، بی انگیزگی و وقت تلف کردن در وسط کار سراغ فرد می آید.
پنج نسخه برای تنبل ها
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
مشکلات را برداریم!
« پائولو کوئلیو » در خاطرهای از یک خبرنگار در رابطه با « ژان کوکتو » - دانشمند فرانسوی - مینویسد:
خبرنگاری برایم تعریف میکرد: روزی به منزل ژان کوکتو رفتم خانهی او در حقیقت کوهی از قاب عکس، نقاشیهای هنرمندان مشهور و کتاب بود.
ژان کوکتو همه چیز را نگه میداشت و علاقهی زیادی به هر یک از آن اشیا داشت. در یک مصاحبه از ژان کوکتو پرسیدم: «اگر مشکلی پیش بیاید چه میکنید؟ »
کوکتو پرسید: « مثلا چی؟ »
گفتم: « مثلا اگر همین حالا این خانه آتش بگیرد و فقط مجبور باشید که یک چیز را با خودتان ببرید: کدام یک از این چیزها را انتخاب میکردید؟ »
ژان کوکتو قدری مکث کرد و گفت: « آتش را انتخاب میکردم! »
ملاحظه میکنید! باید مانند: «ژان کوکتو» هنگام حضور مشکل به جای دست پاچه شدن ونگران بودن اول مشکل را تحلیل و بیدرنگ آن را حل کرد!
مشکلی نیست که آسان نشود
مرد خواهد که هراسان نشود
خداوند در سورهی انعام آیه 59 میفرماید:
« و ما تسقط من ورقه الا یعلمها »
« هیچ برگی از درخت نمیافتد، مگر به اذن او ».
با درک این مهم و این که تمامی امور ما زیر نگاه عمیق خداوند جاریست، نگاهی به مشکلات خود می اندازیم:
مشکلاتی که فرآیند آن رنج میباشد از دو راه بر ما حادث میگردند:
- انتخاب خداوند!
- انتخاب خودمان!
اما انتخاب خداوند یعنی چه؟ باید بدانیم ما به این دنیا آمدهایم برای آزمایش نه برای آسایش! اما بفهمیم فرق فاحش آسایش را با آرامش!
آزمایش الهی چیست؟
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
کسب اعتماد به نفس و تقویت اراده
اعتماد به نفس یعنی باور نمودن خود و تکیه بر استعدادها و تواناییهای خویش و پر واضح است که عدم اعتماد به نفس آن است که انسان با آن که دارای ارزشها و لیاقتهای خاص خود است ولی خود را ناتوان و ناچیز میپندارد و ازهمین روی به خود جرات اقدام به کار را نمیدهد چه ارزش و لیاقتهای خود را باور ندارد و گاه در مقایسه با دیگران،آنها را چنان بزرگ و دارای هیبت تصور میکند و چنان در ذهن و خیال خود بزرگ جلوه میدهد که گویی خودش رابرابر آنان چون موری در درگاه سلیمان میبیند و یا ذرهای در برابر خورشید میپندارد همین امر باعث میشود وقتی در برابر آنها قرار گرفت دست و پای خود را گم کند.
علت عدم اعتماد به نفس امور متعدد میتواند باشد که در این جا به فراخور اوضاع شخصی شما به چند مورد آن اشاره میکنیم:
?) گاهی علت عدم اعتماد به نفس، عدم تسلط بر کار و عمل مورد نظر است و چون بر آن عمل تسلط ندارد لذا دچار تزلزلی و دست و پاچگی میشود. پر واضح است که در این صورت باید برای از بین بردن عدم اعتماد به نفس مهارت لازم را به کف آورید.
?) در برخی مواقع علت عدم اعتماد به نفس، ناشی از عدم ارتباط با اجتماع است یعنی کمتر در اجتماع با کسی روبرو شده و کمتر رفت و آمد داشته است.
?) شاید عدم اعتماد به نفس ترس از استهزاء دیگران و بدگویی و سخنان بی مورد آنها باشد.
?) خود کم بینی و بزرگ بینی دیگران نیز دو علت اساسی دیگر از علل عدم اعتماد به نفس است به هر حال علت آن هر چه باشد راه علاج آن به ترتیب زیر میباشد:
? باید نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و به واقعیت وضعیت خود آگاهی پیدا کنید و آن را باور داشته باشید.
? هیچ گاه خود را ضعیف و ناتوان و حقیر نشمارید و الفاظی که چنین مفاهیمی را القاء میکند بر زبان خود جاری نسازید.
? با افرادی که برای شما ارزش قایلند و هویت شخصی شما را باور دارند بیشتر حشر و نشر داشته باشید و برعکس از افرادی که در هر فرصتی شما را تحقیر میکنند و به شما اجازه عرض وجود را نمی دهند، دوری کنید و هرگزدر این موقعیتها وارد نشوید.
? برای دیگران در حد و تراز خودشان مقام و پایگاه قایل شوید تا آنها را انسانهای فوق العاده و برترمپندارید.
? بر اعمالی که در صدد انجام آن هستید مانند صحبت در جمع، سخنرانی، گفتوگوی جمعی و... تسلط علمیکافی داشته باشید و یا این تسلط را به دست آورید.
? سعی کنید بیشتر در اجتماعات حاضر شوید و حضور فعال داشته باشید با آنها صمیمیشده و مشارکت اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً درس سیمناری ارایه کنید ـ در کلاس سؤال خود را مطرح کنید البته از رفتارهای کوچک کار خود را شروع کنید و قبلاً آمادگی لازم را به دست آورید.
? به استهزای و ریشخند دیگران اصلاً توجه نکنید و مسیر از پیش ترسیم شده را دنبال کنید.
? با تمرین فعالیتهای جمعی و فردی حالت طبیعی خود را حفظ و تقویت کنید.
تقویت اراده:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
اعتماد به نفس و غلبه بر مشکلات
اعتماد به نفس ، عبارت است از احساس اطمینان نسبت به خود. به عبارت دیگر ، اعتماد به نفس یک فرد به نحوه -ی احساس اودرباره ی (( من )) خویش بستگی دارد . شما در مورد خودتان چگونه فکر می کنید ؟ آیا نظر مساعدی نسبت به خودتان دارید و به خودتان احترام می گذاریم ؟ اگرپاسخ شما به سوالات اخیر مثبت باشد ، در این صورت می توان گفت که شما از یک من قوی و ایده آل ، برخوردار هستید ، اما اگرشما نظر مساعدی نسبت به خودتان نداشته باشید و برای خودتان احترام قایل نشوید ، می تون گفت که شما دارای من ضعیفی هستید .مع الو صف ، باید گفت که نظر فرد نسبت به خودش در موقعیت های مختلف زندگی یکسان نیست و ممکن است که او دریک موقعیت خودش را خوب و قوی بپندارد ، ولی در موقعیت دیگری خود پنداری ضعیفی داشته باشد .
اما ، چیزی که تاصف آور است ، این است که اغلب ما ، معمولا" بیشتر به جنبه های ضعیف خودمان اهمیت می دهیم و تمام توجه امان را بر روی نکته ضعفهایمان متمرکز می کنیم نه بر وی امتیاز اتمان . پس، چاره کارچیست؟ نخستین قدم شما برای تقویت و بالا بردن اعتماد به نفستان ،درک و فهم این حقیقت باید باشد که اعتماد به نفس ، در واقع همان نظر و عقیده ای است که شما راجع به خودتان دارید. آگاهی از این امر منجر به این خواهد شد که در تقویت اعتماد به نفستان در مسیر صحیحی گام بردارید . در مرحله’ بعدی ، باید از خودتان بپرسید که چرا در برخی از جنبه های زندگی دارای اعتماد به نفس کافی نیستند ؟ یک دلیل آن ، شاید مورد مقایسه قرار دادن خودتان با افراد دیگر باشد .
به این ترتیب ، اگر در این مقایسه شما خودتان را کمتر از دیگران بدانید، مسلما" خود پنداریتان رو به نقصان خواهد نهاد. به طور کلی ، هنگامی که شما خودتان را با فرد دیگری مقایسه می کنید ، این فرد ، چه یک هنرمند باشد ، و چه یک ورزشکار ، یک وکیل ، یک پزشک ، یک تاجر ، و یک دانشجو ، اگر آن فرد را در برخی خصوصیتها بهتر از خودتان بدانید ، خود پنداری شما تضعیف خواهد گشت . اما ، جهت مقابله با این وضعیت و جهت این که خود پنداری صحیح و مناسبی از خود داشته باشید ، بهترین شیوه نگریستن به سایر افراد، داشتن یک نگرش کلی است نگرشی که در آن ، همه’ انسان ها با هم برابر در نظر گرفته می شوند . به عبارت بهتر ، به هنگام مقایسه خود با دیگران باید به این نکته توجه داشته باشید که هر انسانی دارای منابع مختلفی است . هیچ کس یک مرد یا یک زن نیست . بلکه پیش از هر چیز دیگری همه یک انسان هستید .
شما با یک اسب برابر نیستید ، زیرا یک اسب بسیار قوی تر از شماست .، اما شما در مورد قدرت خودتان نسبت به آن اسب ، هیچ نقصی در خودتان احساس نمی کنید . سرعت یک سگ بسیار سریعتر و هیکل یک فیل ، بسیار تنومندتر از شماست اما شما در این گونه موارد نیز هیچ گونه کمبودی در خودتان احساس نخواهید کرد ، زیرا این حیوانات خارج از دایره ی تعمیم شما به عنوان یک انسان ، قرار دارد . برخی از ما ، افراد دیگر را دارای خصلت هایی می بینیم که خود فاقد آن ها هستیم و لذا در خودمان احساس کمبود می کنیم . این احساس کمبود و عدم کفایت حتی اگر در مورد یک جنبه ی جزئی و کوچک باشد سریعا" در سرتاسر وجود و در کلیت خودپنداری ما ، گسترش می یابد . ولی اگر ما همه ی مردم را به چشم یک انسان بنگیرم ، در آن صورت ، دیگر همه کس با هم برابر خواهند بود . بلند و کوتاه ، ثروتمند و فقیر ، دانا و نادان ، چاق و لاغر و . . . همگی بی معنا هستند .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:36 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.