»» جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.co
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
انسان آن قدر وقت ندارد که نیمی از عمرش را صرف نزاع و ستیزه کند . لرد آوی بوری
آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
انسان از پیروی چیزی یاد نمیگیرد ولی از شکست خیلی چیزها فرا می گیرد . کازوبون
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
قلبی که دوست ندارد خاطره ای نیزندارد. شوفل کوینه
آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
نایاب ترین چیزها صمیمیت و یگانگی است. ناپلئون http://www.juk.blogtaz.com
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
آنچه هستی باش. نیچه
کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
انسان باید از هر حیث چه ظاهر و چه باطن , زیبا و آراسته باشد . چخوف
انسان باید خود را به دو چیز عادت دهد , جفای ایمان و ظلم بشریت . بقراط
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
انسان باید در دنیا مانند مهمانی باشد که او را به ضیافت دعوت کرده اند آن چه را پیش روی او آورند بخورد و انچه ندهند مطالبه نکند . بقراط
انسان نه آن طور است که می پندارد نه چنان است که او را می شناسد و نه آن است که می نماید . وایلز
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:15 عصر )
»» جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.co
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
رنج آدمی را نیرومند می سازد برسان کوهستان سخت . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
وظیفه چیزی است که از دیگران انتظار انجامش را داریم. اسکار وایلد
مردم موفق امروز، کودکان جسور دیروز بوده اند. دیزرائلی
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
هر کس مرتکب اشتباهی نشده، اکتشافی هم نکرده است. گالیله
هیچ کس جز خود ما مسوول بدبختی ها و یا خوشبختی های ما نیست . بودا http://www.juk.blogtaz.com
آدم پرحرف تخم می پاشد و آدم خاموش درو می کند. اقلیدوس
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
انسان وقتی در خانه نشسته است خوهان حادثه ای در زندگی و هنگامی که دچار حادثه می شود طالب زندگی آرام در خانه است . وایلز
انسان وقتی در کار سیاست آسان فریب می خورد که تصور میکند دیگران را فریب داده است . ژول سیمون
به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:15 عصر )
»» جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.co
جملات زیبای بزرگان، سخنان آموزنده http://www.juk.blogtaz.com
هیچ کس به خرد غایی نرسد، مگر آن را در خود جست وجو کند. اینشتین
تاریخ حقیقتی است که سرانجام به افسانه و افسانه دروغی است که سرانجام به تاریخ می پیوندد. جین کاکتیو
هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
می توانید انسانی را به کسب دانش رهنمون کنید، اما نمی توانید او را وادار به اندیشیدن کنید. اف پی دانسی
ضعیفالاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. ادگار آلنپو
به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی یک شمع روشن کن. ضربالمثل چینی
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
برگرداندن تصاویر آویخته بر دیوار، مسیر تاریخ را دگرگون نمی کند. جواهر نعل نهرو
برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
با اندیشه آشفته دانش آموختن در گردباد آتش افروختن است . رومارسس
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
زندگی یک هدیه است: به ما حق ویژه، فرصت و مسؤولیت میدهد؛ باید به ازای آن، چیزی بازگردانیم و آن «خودِ اصلاحشده» ماست. تونی رابنیز
پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
بیشتر مردم به آزادی علاقه چندانی ندارند چون آزادی مستلزم و متضمن مسؤولیت است و بیشتر مردم از مسؤولیت واهمه دارند. زیگموند فروید
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:15 عصر )
»» سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
در تئوری اگر به انسان در برابر اعمالش مسؤولیت بدهید، در آن صورت حق انتخاب دارد که قبول کند یا نکند. دیوید گاور
بخشندگی ، داشته است نه تباه شده . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
من آمدهام که مسؤولیت کارهایی را که کردهام بر عهده بگیرم. من مسؤولیت کاری را که نکردهام، نمیپذیرم . الیور نورث
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
هر اندازه فداکاری ما در جنگ زیادتر و دشوارتر باشد ، تاج افتخاری که از آن حاصل می شود باشکوه تر خواهد بود . روزولت
دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
باید بخواهیم تا بتوانیم! . رنه دکارتhttp://www.juk.blogtaz.com
سخنان ارزشمند، سخنان پند آموز http://www.juk.blogtaz.com
مرغ بهشتی فقط در دستان کسی می آرامد که در چنگش نگیرد. جان بری
فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ: http://www.juk.blogtaz.com
اراده، یکی از عوامل عمده ایمان است. پاسکال
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:15 عصر )
»» طلاق عاطفی» شوهرکشی می آورد
طلاق عاطفی» شوهرکشی می آورد |
|
هشدار! با صدای وحشتناکی ناگهان از خواب پریدم. همهجا تاریک بود و سرد. رو صورتم، خون پاشیده شده بود. دخترم که در آغوشم آرمیده بود، مثل بید میلرزید، لباسش غرق خون بود. چشمامو آرومآروم باز کردم. - «کارش تمام شد.» باور نمیکردم. در خون غوطهور بود. هنوز هم ازش میترسیدم. آلوده به موادمخدر، به فساد هم کشیده شد و منو نیز در منجلاب خودساختهاش فرو برد. بارها به خانوادش هشدار داده بودم، ولی آنها توجه نکردن، حتی تهدید کردم؛ به همه گفته بودم «یا منو سر به نیست کنین یا حساب این مرد را برسین.» اما کسی حرفها و ضجههایم را باور نکرد. دیگر تحمل این شرایط ننگین برایم سخت شده بود؛ هر شب میشستم و عیاشی و کثافتکاریشو تحمل میکردم. آمد و رفت مردهای غریبه کلافهام کرده بود. مرتب باید از دختربچه بیگناهم مراقبت میکردم. همیشه نگران و مضطرب بودم که نکنه یه شب، به سر این آدمها بزنه و دست به کار کثیفی بزنن. کمکم شده بودم سوژه مشتریهاش؛ نمیدانید وقتی این آدمای عوضی، کراک و شیشه و هزار زهرماری دیگه مصرف میکنن در چه وضعیتی قرار میگیرن؟! «باید میکشتمش!» 12 سال از زندگی مشترکمون گذشته بود و حاصل آن، سه فرزند دختر و پسر بود، اما وقتی ماموران، ازش مواد پیدا کردن، به سادگی انداخت گردن من و باز هم به خاطر یک لقمه نون و حفظ فرزندانم مجبور شدم همهچیزو به گردن بگیرم و یکسال و 5 ماه حبس را تحمل کنم، فقط واسه این که سایه آقا، بالا سر بچههام باشه. بارها ناچارم کرد به خواستههای کثیفش تن بدم، کی میتونست باور کنه... چندینبار نشستم و بهش گفتم «یا منو بکش یا من، تو رو میکشم»، باور نمیکرد؛ یعنی هیچکس باور نمیکرد. به مادر و خواهر و برادرش هم که میگفتم باور نمیکردن و تنها تمسخرشان برایم باقی میماند، تازه بعضی وقتها، خبرهایی هم بهش میدادن که به جانم میفتاد و کتک مفصلی میزدم. چندینبار قصد فرار کردم، ولی باز هم فکر بچهها، آزارم میداد؛ کتک خوردنها، تحقیرشدنها، سوژه مردان سوءاستفادهگر و کثیف شدن، دیگر کارد را به استخوانم رسانده بود. «باید میکشتمش!» اما چگونه؛ خودم که قدرتشو نداشتم... اینها درددلهای زنی بود که به اتهام معاونت در قتل شوهرش بازجویی میشد. آغاز تحقیقات پلیس یکروز پس از آن که زن سالخوردهای با مراجعه به پلیس اصفهان از ناپدید شدن فرزندش خبر داد، ماموران در جریان تحقیقات از او دریافتند که پسر این زن با همسرش اختلافات شدیدی داشته، به طوری که تا مرز تهدید به قتل نیز پیش رفته است. بر این اساس همسر جوان مرد ناپدید شده برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی فراخوانده شد و در حالی که ابتدا نسبت به موضوع اظهار بیاطلاعی میکرد، در جریان بازجوییها، راز گمشدن همسرش را فاش کرد و گفت: «باید میکشتمش.» این زن در بیان جزئیات ماجرا به ماموران، گفت: «دیگه طاقت نداشتم، منو کرده بود، سوژه مشتریهاش، دو فرزند پسر و یک دختر داشتم. خانهمان آنقدر کوچیک بود که من و دخترم مجبور بودیم، شبها همانجایی بخوابیم که شوهرم و اون آدمهای کثیف، داشتن مواد مصرف میکردن. چندین بار التماسش کردم که دست از کارهای کثیفش برداره، ولی انگار نه انگار.» «به اجبار، موضوعو با برادر ناتنیاش در میان گذاشتم، اما او هم باور نمیکرد، تا این که از او خواستم به طور پنهانی سرنوشت تحمیل شده بر من را تعقیب کنه، گفتم: «بیا و از نزدیک شاهد همهچیز باش؛ اگر دروغ گفتم، منو بکش و اگر راست بود، تکلیفو یکسره کن.» سرانجام «ابراهیم» پذیرفت که به بهانه این که نزدیک منزل ما کارگری میکنه، چند روزی را در منزل ما سپری کنه. «ابراهیم» دید که برادرش چه میکنه: یکروز از کوره در رفت و زمانی که مردی میخواست به زور وارد خونمون شه تا مواد مصرف کنه و. .. شخصا مداخله کرد و او را از آنجا انداخت بیرون و بر سر همین مساله، با برادرش هم درگیر شد. شوهرم وقتی فهمید من همه کثافتکاریاشو به برادرش گفتهام، چاقو برداشت که منو بکشه، ولی فرار کردم. چند روز بعد، «ابراهیم» را دیدم. بهم قول داد که دیگه نمیذاره برادرش زنده بمونه.» «پنجشنبه بعد از ظهر، «ابراهیم» آمد منزل ما و گفت آدمیو پیدا کرده که میتونه براحتی شوهرم تکهتکه کنه. بعدا فهمیدم که این آدم، یکی از همون مردایی بوده که گاهگاهی به منزلمان رفت و آمد داشته و مواد مصرف میکرده.» لحظهشماری میکردم «شب بدی بود، همهجا تاریک و سرد، لحظه شماری میکردم که کی از دست این آدم پلید نجات پیدا میکنم. اول فکر میکردم کار به سادگی تموم میشه، اما لحظه به لحظه بر اضطرابم افزوده میشد. از دمدمای غروب، شوهرم به همراه برادرش «ابراهیم» و همون مرد غریبه، داخل یکی از اتاقا نشستن و مثل همیشه بساط مصرف مواد را پهن کردن.» «شام بچههارو دادم و رفتم مثل همیشه کنار دیوار همان اتاق. تنها مونسم که دختر 10 سالهام بود، کنارم پناه گرفت. پسرانم هم داخل اتاق اونطرفی خوابیدن. کمکم خواب چشمامو فرا گرفت. هیچ صدایی شنیده نمیشد. ناگهان ساعت نمیدانم دو بامداد بود یا سه، اما با صدای وحشتناکی از خواب پریدم. روی صورتم خون پاشیده شده بود. دخترم مثل بید میلرزید، لباس اونهم غرق خون بود. چشمانم را که باز کردم، دیدم شوهرم در خون غوطهور است و برادرش یه گوشه نشسته و میگه: «کارش تمام شد.» حالا من باور نمیکردم «حالا من باور نمیکردم، با دخترم گریه میکردیم. «ابراهیم» هم گریه میکرد، اما اون مرد غریبه هیچ!!» «صبح نزدیک بود، تمام روزهای تلخ زندگی همچون یک نمایش خندهدار مقابلم ظاهر میشدند، او پدر بچههام بود، اما مسبب همه بدبختیهام. پتو رو آوردن و روی جسدش انداختن، بعد بردنش کنار دیوار و داخل چالهای دفنش کردن.» «همهچیز تموم شد، باور نمیکردم.» «بالای گورش نشستمو هر چه بر سرم آورده بود را به مشتایی از خاک تبدیل کردم و رویش میپاشیدم.» این پرونده را در گفتوگو با سید ضیاءالدین فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی تحلیل کردیم: در سالهای اخیر از همپاشیدگی خانوادهها سیر صعودی داشته است «واقعیت اینست که خانواده نقش محوری و پراهمیتی در زندگی فرد و اجتماع پیرامونش دارد و هر گونه تغییر و تحول اجتماعی باید از خانواده آغاز شود. نمیتوان انکار کرد که در سالهای اخیر از همپاشیدگی خانوادهها سیر صعودی داشته و جدایی، اختلاف و عناد زوجین نسبت به یکدیگر، خشونت و خصومتی که طی زندگی مشترک ایجاد شده را رو به فزونی گذاشته است؛ چنانچه یافتهها نشان میدهند: بین سوءرفتارهایی مانند پرخاشگری، داد و فریاد کردن طرفین، ایراد ضرب و جرح، گوشه و کنایه زدن به یکدیگر، تحقیر و عیبجویی و از همه مهمتر سکوت و طلاق عاطفی، فحش دادن و قهر کردن، تحقیر کردن و عیب یکدیگر را بیپروا در حضور دیگران گفتن و جدا شدن اتاقها و فاصله گرفتن زن و مرد و از همه مهمتر، گرایش مرد به مصرف مواد مخدر و داروهای روانگردان به عنوان یک جایگزین نامطلوب و افسردگی خانمها و بعضا داشتن رابطه با دیگران برای پر کردن خلأهای عاطفی موجود و وقوع جنایاتی از این دست (همسرکشی) رابطه معنیداری وجود دارد.» به اعتقاد این پژوهشگر، از طرف دیگر، بزرگ کردن ضعفهای خانمها، مقایسه کردن آنها با دیگران و ایجاد معادلاتی در خصوص زیبایی و نوع رفتار و اعمال زنانه و ایجاد فضای ترس و تهدید و زیر پا قرار دادن ارزشهای اخلاقی، بیتوجهی به بهداشت فردی، درخواستهای خلاف اخلاق و عفت و شرمآور و بهرهجوییهایی که بیشتر حاصل تماشای فیلمهای پورنو است را نیز میتوان از جمله مهمترین عوامل وقوع این اتفاقات برشمرد. نبود راههای مناسب برای جدا شدن همسران به ویژه زنان و مقاومت بعضا بیجای والدین و اطرافیان و مراجعه نکردن به رواندرمانها و مشاوران برای رسیدن به راهحل مطلوب، از موارد مهم دیگر افزایش اینگونه وقایع است؛ بررسیهای گسترده به عمل آمده در برخی کشورها بیانگر این نکته است که اعمال خشونت نسبت به زنان، به هر صورتی که باشد خطر ابتلاء به اختلالات روحی - روانی را افزایش میدهد و نتایج مطالعات انجام شده در این رابطه حاکیست که قربانیان خشونت از مشکلات زیادی از جمله اختلالات افسردگی، اضطراب و اختلالات خوردن رفتارهای اجتنابی رنج میبرند و بین همسرآزاری و افسردگی در زنان رابطه معناداری وجود دارد. فائق، محقق و پژوهشگر مسایل اجتماعی در این باره میگوید: «بین اعمال خشونت و آسیبهای جسمانی – جنسی و روانی از جمله اختلالات تجربهای، صدمه زدن عمدی به رفتارهای جنسی نامطلوب و اقدام به خودکشی و اضطراب رابطه وجود دارد و این ویژگیها را در تمامی متهمان به همسرکشی به سادگی میتوان یافت و شاید همین موارد، مقدمه بسیاری مسایل از جمله خیانت به همسر و رابطه با غیر باشد و به این ترتیب از آنجا که به دلیل شرایط خاص عاطفی و خصوصیات ویژه افسردگی، عموما زنان به این باور غلط میرسند که اشخاص دیگر قادر به درک آنها هستند و از این رو به عشقهای نادرست هدایت و وقتی با مقاومت همسرشان در جدایی روبهرو میشوند، در حالی که قانون نیز راه را بر آنها بسته، به سمت جنایت برای از میان برداشتن شوهرشان به عنوان مانع گرایش پیدا میکنند.» بیشتر شوهرکشها، به «طلاق عاطفی» مبتلا بودهاند وی با استناد به مطالعات انجام شده روی پرونده زنانی که مرتکب همسرکشی شدهاند، اظهار میکند: بر این اساس به سادگی میتوان رد پای این عوامل را در این موارد دید و لابهلای اظهارات آنها به نکات یاد شده دست یافت؛ بیشتر آنها، ازدواج را با علاقه آغاز نکرده و به «طلاق عاطفی» مبتلا بودهاند و مسأله مشترک بین همه آنها که در جریان بررسیهای قضایی و پلیسی عنوان کردهاند، اینست: «همسرمان، کتکمان میزد و مرتب به ما اتهام میزد و از دیگران سخن به میان میآورد و در مهمانیها، بیشتر از آنکه به من توجه داشته باشد، دنبال دیگران بود.» از یافتههای یک مطالعه بر روی 570 زن کتک خورده که مورد خشونت فیزیکی همسرانشان قرار گرفته و در مراجع قضایی شکوائیه تنظیم کرده و نیز جهت معاینه، طی سه ماه به مراکز پنجگانه پزشکی قانونی تهران ارجاع شده بودند: «بیشتر زنان کتک خورده بین 21 تا 30 سال و عمده مردان آزاررسان بین 26 تا 36 سال سن داشتند. همچنین شایعترین نمونه آزار جسمی، استفاده ضربات سنگین دست و پا بوده و در بسیاری از موارد علاوه بر این اعمال، از آلات ضرب و جرح نیز علیه زنان استفاده و در اغلب موارد، مشاجره و درگیری بین زوجین بلافاصله پس از ازدواج آغاز که شایعترین علل آن به ترتیب انحراف اخلاقی شوهر، مشکلات اقتصادی، نداشتن تفاهم، دخالت بیجای اطرافیان و نیز اختلافات فرهنگی ذکر شده است.» فائق در این رابطه تأکید میکند: «همین مسایل هشداردهنده موجب میشود که علاوه بر بررسی راهکارهای جلوگیری از بروز مسایل مشابه به ویژه در زمان همسرگزینی، زمینههای مناسبی برای افراد درگیر فراهم شود تا چنانچه با تصمیماتی از این دست روبهرو شدند، بتوانند راهکارهای مناسب را جایگزین کنند، چراکه پدیده همسرکشی و دل به عشقهای غیرحقیقی در دنیای مجازی بستن، پدیدهای بسیار کهنه و قدیمی است که تنها، شکل و شمایل آن تغییر کرده است؛ معمولا زنانی که دست به جنایت و جنحه علیه همسرانشان میزنند به دلیل نارضایتی پایداری عمل میکنند که مهمترین علت آن، خشونت علیه همسر و سوءاستفاده از او است و بر این اساس میتوان گفت: «اقدام همسرکشها پاسخی به خشونتهای اعمال شده در طول زندگی است.» آشناییهایی که بدون انتظار نیست با جدیت میتوان گفت: وجود محدودیتهای فراوان در احقاق حقوق زنان از راههای قانونی، آنها را مجبور میکند که خود، وارد عمل شوند، البته نمیتوان نقش محرکان و عناصر مداخلهگر را نادیده گرفت، چرا که اصولا زنان کمتر قادرند به تنهایی چنین اقداماتی را سامان داده و یا عملیاتی کنند و همین مسأله، آنها را به سوی دیگران سوق میدهد؛ آشناییهایی که بدون انتظار نیست و به این ترتیب پس از هر رابطه، علاوه بر ایجاد علاقه، مستنداتی به وجود میآیند که راه بازگشت را خواهد بست. شاید بد نباشد در این رابطه به نتایج یک پژوهش اشاره کنیم: «1/70 درصد زنان که تحت خشونت خانگی قرار دارند به انتقام از همسرانشان میاندیشند.» به اعتقاد محققان مسایل اجتماعی، ایجاد خانههای امن و مناسب که دارای امکانات خاصی هم باشند، میتواند در پیشگیری از خشونت زنانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند، بسیار موثر باشد. فائق، پژوهشگر آسیبهای اجتماعی میگوید: «متاسفانه در خصوص آزار به همسر، ابزار قانونی قدرتمندی وجود ندارد و بعضا سیر طولانی رسیدگی به اقامه دعوای زنان هم به بروز این زمینه کمک میکند؛ اگرچه قضات درصددند با ایجاد فاصله در مورد اینگونه دعواها، زمینه مصالحه و آشتی را فراهم کنند، ولی باید گفت: تا زمانی که همین توقف سیر رسیدگی، زیر نظر متخصصان و مشاوران و کارشناسان مجرب قرار نگیرد، این احتمال وجود دارد که مصائب، شدت بیشتر بگیرند و سمت و سوی خطرناکی پیدا کنند. زیبایی زندگی به راهیست که رفتهایم فرزندان باید بیاموزند که زیبایی زندگی در آنچه به دست آوردیم، نیست، زیبایی زندگی به راهیست که رفتهایم و این همان راهیست که تمامی زندگی ما را دگرگون میکند. ما در هیچ سرزمینی زندگی نمیکنیم، ما حتی بر کره زمین هم زندگی نمیکنیم، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم و اگر نتوانیم در انتخابهایمان، این مسأله را لحاظ کنیم، خودمان را در زندانی محبوس میکنیم که برای نجات از آن، یا باید اقداماتی نادرست انجام داد و یا باید تا آخر در آن ماند و محاسبه کرد. جوانان باید بفهمند که به چه کسی باید دل بست و چگونه باید دل بست و اگر دچار مشکل شدند، راهحلها چه خواهد بود. باید بدانند که بهترین راهحل، آخرین راهحل نیست و به عاقبت هر اقدامی، بیندیشند. کشتن و یا کشتهشدن هیچ مشکلی را حل نمیکند. با ایجاد خانهای امن قطعا معادله کشتن به ماندن تبدیل میشود. |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» موج سوم در راه است/ سونامی ایدز را جدی بگیریم
موج سوم در راه است/ سونامی ایدز را جدی بگیریم
/td>/tr>/tbody>/table>"نقش ما در زندگی هر چه باشد و در هر کجا که زندگی کنیم، باید بدانیم که هماینک همگی ما با "اچ.آی.وی" زندگی میکنیم و همگی ما تحت تاثیر آن هستیم و همگی ما باید مسوولیت برای پاسخگویی را بپذیریم"
این مطلب بخشی از پیام امسال "بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی ایدز است. روز اول دسامبر برابر با دهم آذر ماه روز جهانی ایدز نام دارد.
واژه ایدز ? AIDS?مخفف (? (Acquired Immuno deficiency Syndrome?به معنی "سندرم نقص ایمنی اکتسابی" است. ویروس حامل این بیماری اچ.آی.وی ?HIV? (تضعیفکننده ایمنی انسان) نام دارد.
بیماری ایدز از آغاز شناسایی شدن توسط انسان که چندان هم طولانی نیست تاکنون پیدایش ? 70?میلیون انسان را در سراسر جهان گرفتار خود کرده است.
بر اساس آمارها، هماکنون ? 90?درصد موارد آلودگی به ویروس ایدز در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند و روزانه ? 22?هزار نفر در دنیا به این جمع افزوده میشوند.
اگرچه مراحل اولیه گسترش بیماری ایدز در کشورهای پیشرفته همانند آمریکا و اروپا مشاهده شده بود، اما این کشورها اکنون موفقیت قابل توجهی در مهار آن کسب کردند.
آمارها نشان میدهد که افزون بر ? 80?درصد از موارد ابتلا به ویروس ایدز در جهان از طریق ارتباط جنسی بوده است.
مسوولان و کارشناسان در وزارت بهداشت ایران، روند شیوع و انتقال ایدز در کشور را به سه مرحله یا موج تقسیم بندی میکنند.
موج اول، شیوع بیماری ایدز در ایران از طریق خون بوده است.نخستین فردی که در ایران به عنوان حامل ویروس ایدز شناسایی شده، یک کودک دو ساله بود که پس از دریافت خون در بیمارستان به این بیماری مبتلا شد.
موج دوم، شیوع ایدز از طریق اعتیاد تزریقی بوده است.در حال حاضر نیز آمارهای رسمی نشان میدهد که بیشترین افراد مبتلا به ایدز در ایران افراد معتاد ترزیقی هستند.
سومین موج،انتقال بیماری ایدز از طریق رابطه جنسی است، شیوهای که زنگ خطر آن از هم اکنون به صدا در آمده است و بر اساس آمارهای وزارت بهداشت آمار مبتلایان به ایدز از این روش در ایران در حال افزایش است.
هم اکنون نگرانی مسوولان از شیوع ایدز به وسیله رفتارهای پر خطر جنسی افزایش یافته است و آنان ضمن اینکه رقم انتقال ایدز از طریق معتادان تزریقی در کشور را همچنان در صدر میدانند،اما نسبت به گسترش انتقال اچ.آی.وی از طریق جنسی در کشور هشدار دادهاند.
برخی از مسوولان و کارشناسان وزارت بهداشت نیز از موج سوم شیوع ایدز به عنوان "سونامی ایدز" یاد کردهاند، خطری که اگر با بیتوجهی یا کم اعتنایی مجموعه افراد جامعه مواجه شود،دامن همگان را خواهد گرفت.
رییس اداره ایدز وزارت بهداشت، درمان و آموزش در این خصوص گفت:با توجه به سهم سه درصدی تماسهای جنسی در انتقال ایدز طی سالهای گذشته، این نوع رفتار پر خطر در طول سال جاری با رشد ? 33?درصدی همراه بوده است که درایت و توجه ویژه مسوولان را میطلبد.
"عباس صداقت" افزود:? 96?درصد از مبتلایان ایدز در ایران از طریق استفاده از سرنگهای آلوده به این بیماری گرفتار شدهاند.
وی گفت: بر اساس آخرین آمارها هماکنون ? 16?هزار و ? 90?مبتلا به ویروس ایدز در ایران شناسایی شدهاند و این در حالی است که بر طبق فرمول سازمان بهداشت جهانی، حدود ? 60?هزار ایرانی در گروه سنی ? 25?تا ? 34?سال مبتلا به این ویروس هستند که بخش عمده مبتلایان به صورت نهفته حامل ویروس هستند.
به گفته وی، تاکنون دو هزار و ? 121?مبتلا به ایدز در کشور جان خود را از دست دادهاند.
استان خراسان رضوی یکی از مناطق پر جمعیت کشور است که حدود ? 2/5?درصد مبتلایان به ایدز کشور را به خود اختصاص داده است.
مسوولان درمانی و بهداشتی این استان معتقدند، تعداد مبتلایان به ویروس ایدز که تاکنون در این منطقه شناسایی شدهاند، به دلایلی ناشناخته کمتر از دیگر نقاط کشور بوده است.
مسوول مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی مرکز بهداشت خراسان رضوی در این مورد گفت: افزایش رفتارهای پرخطر ناسالم و انتقال اچ.آی.وی از طریق اعتیاد تزریقی در مناطق مختلف کشور متفاوت است و شاید جو مذهبی حاکم بر فضای منطقه در این امر دخیل بوده باشد.
دکتر "علی حسینپور" افزود:تاکنون ? 369?بیمار مبتلا به ویروس اچ.آی.وی در این استان شناسایی شدهاند که حدود ? 94?درصد آنان مرد هستند.
وی گفت:حدود ? 85?درصد مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی در استان خراسان رضوی از نوع اعتیاد ترزیقی هستند و از این حیث خراسان رضوی تقریبا بالاترین میزان مبتلایان را در کشور دارد.
او جمعیت بالای حاشیهنشین در کلانشهر مشهد و افزایش اعتیاد و بزهکاری در این مناطق را از علل بالا بودن آمار مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی از نوع اعتیاد تزریقی در خراسان رضوی ذکر کرد.
این مسوول با تشریح وضعیت کل مبتلایان به ویروس ایدز در استان خراسان رضوی گفت: هماکنون ? 120?نفر آنان به استانهای دیگر عزیمت کردند،? 94?نفر فوت نمودند و ? 36?نفر هم تحت پیگیری هستند.
حسین پور با اشاره بههمکاری نکردن هفت نفر از مبتلایان بهایدز در خراسان رضوی برای درمان افزود:? 18?نفر از مبتلایان به ایدز دراستان تاکنون شناسایی نشدهاند، ? 26?نفر زندانی هستند و ? 68?بیمار مبتلا نیز دارای پرونده فعال هستند و با مراجعه مکرر تحت درمان دارویی و حمایتی قرار دارند.
وی میزان شیوع ایدز در استان از طریق آمیزشی را کمتر از ? 10?درصد دانست و افزود: موج سوم ایدز یعنی خطر از طریق انتقال جنسی هماینک یک مساله جدی است که از آن به عنوان سونامی ایدز یاد میشود.
تحلیلها و گزارشات مسوولان مختلف بیانگر آن است که به دنبال اقدامات مختلف انجام شده در کشور همچون تاسیس مراکز ? DIC(?پاتوق معتادان)، در حال حاضر انتقال ایدز ازطریق معتادان تزریقی کاهش یافته است اما خطر انتقال بیماری از راه جنسی در حال افزایش است.
در این راستا اطلاعرسانی و آموزش دقیق و شفاف به مردم آخرین و تنها راهکار کنترل بیماری ایدز در کشور شناخته شده است، در حالی که به عقیده کارشناسان امر اکنون اطلاعات مردم و خانوادهها از راههای انتقال بسیار اندک است.
عضو کارگروه ایدز مرکز بهداشت خراسان رضوی در اینباره گفت: قباحت طرح موارد آموزشی پیشگیری از بیماری ایدز در بحث مسایل جنسی در کشور باید برداشته شود.
دکتر "مهدی چرخنده" افزود: هماینک دربین حدود ? 200?کشور عضو سازمان بهداشت جهانی، تنها کشوری هستیم که نمیتوانیم مسایل آموزشی ایدز را به طور واضح و روشن بیان کنیم.
وی گفت:با توجه به تغییر الگوی ابتلا به ایدز از طریق جنسی، شیوه آموزش و اطلاعرسانی در بحث مسایل جنسی در کشورمان باید بازنگری و به طور شفاف بیان شود.
مشاور پزشکی صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی افزود:هماکنون حتی دربحث کارشناسی در میزگردها و مصاحبههای تلویزیونی، پزشکان و کارشناسان اجازه ندارند، حتی وسایل پیشگیری مانند "کاندوم" را نام ببرند و این یک مشکل است.
دکتر چرخنده با اشاره به برنامههای مختلفی که طی هفته ایدز از صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی پخش میشود،گفت: برپایی میزگردهای مختلف، زیر نویس ها، گنجاندن مطالب آموزشی ایدز در برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی از این جمله است.
وی در عین حال افزود:امسال برای اولین بار این جسارت را داشتهایم که در برنامههای رادیویی و تلویزیونی کمی شفاف تر حتی با نام بردن وسایل پیشگیری، آموزشهای کنترل ایدز از طریق رسانه ملی را در استان خراسان رضوی نهادینه سازیم.
عضو کمیته کشوری کاهش آسیب وزارت بهداشت معتقد است:بین سه اپیدمی "ایدز، روابط جنسی و مصرف تزریقی مواد مخدر" ارتباط مستقیمی وجود دارد که هریک از آنها از قابلیت تحرک بالایی برخوردار هستند.
دکتر "بهنام فرهودی" افزود: موج سوم اپیدمی ایدز ناشی از شرکای جنسی متعدد معتادان است و این روش انتقال برای جمعیت جوان کشور با رفتارهای پرخطر جنسی نوعی تهدید محسوب میشود.
وی گفت:هماکنون ? 200?هزار معتاد تزریقی در کشور وجود دارد که بیش از یک سوم آنها متاهل و با همسرانشان زندگی میکنند.
وی در مورد ضرورت کنترل رفتارهای پر خطر بیان کرد:برای دستیابی به این هدف باید ضمن ترویج روابط جنسی سالم و توصیه به پرهیزگاری، وفاداری و پایبندی به خانوادهها، استفاده از روشهای سدکننده نیز تبلیغ شود.
به گفته وی، کاهش آسیب نوعی آموزش بهداشت جنسی است که شرع و اسلام نیز بدان تاکید دارد و بدانیم که اگر با پنهان کاری عاملی برای ابتلای یک جوان شویم، مرتکب اشتباه بزرگی شدهایم و قابل بخشیدن نیست.
رییس مرکز تحقیقات ایدز ایران نیز گفت: انتقال ایدز از طریق اعتیاد تزریقی در کشور تا حدی کنترل شده، انتقال از مادر به جنین نیز هنوز در جامعه نمود نیافته و انتقال از طریق فراوردههای خونی نیز تقریبا به صفر رسیده است اما انتقال از طریق روابط جنسی به سرعت در حال افزایش است.
دکتر "مینو محرز" افزود:رسانهها باید گسترده و شفاف در این خصوص اطلاع رسانی کنند اما متاسفانه خودسانسوریهای اخلاقی در بین رسانهها در این مورد اجازه این کار را نمیدهد و کمتر به صراحت در مورد استفاده از روشهای پیشگیری در روابط جنسی صحبت میشود.
وی با انتقاد از صدا و سیما در زمینه اطلاعرسانی گفت:با وجود تاثیر زیاد صدا وسیما در آگاهیبخشی به مردم، در خصوص بیماری ایدز این رسانه خوب عمل نکرده است.
محرز افزود:در حال حاضر ? 20?درصد مبتلایان به ایدز در کشور از طریق روابط جنسی به این بیماری مبتلا شدهاند که نسبت به پنج سال گذشته چند برابر شده،اما ما همچنان اصرار داریم که "دایره افراد در معرض ایدز را به مشتی معتاد بیبند و بار محدود کنیم."
وی گفت: این در حالی است که بر اساس بررسیها، رفتارهای جنسی با شرکای مختلف و بدون رعایت اصول پیشگیری مختلف در میان معتادان شایع است و اغلب زنان مبتلا به ایدز همسران معتادان تزریقی هستند.
از سوی دیگر،مشاور سازمان بهداشت جهانی نیز الگوی انتقال جنسی ایدز در ایران را با کشورهای اروپایی و آمریکایی متفاوت دانست.
"محمد اسماعیل اکبری" گفت:افرادی که به کشورهای آسیای میانه یا جنوب خلیج فارس سفر میکنند نقش پر رنگی در انتقال ویروس ایدز به ایران دارند.
وی افزود:متاسفانه با وجودی که الگوی انتقال ایدز در ایران هر چه بیشتر از تمرکز در گروه معتادان تزریقی به گروه وسیعتر جامعه از طریق انتقال جنسی گسترش مییابد، هنوز عده زیادی حاضر نیستند که این نکات را بیان کنند.
وی گفت:ما میدانیم که برخی جوانان ما به کشورهای آسیای میانه میروند و در این کشورها برای سفر آنها تسهیلاتی هم ارایه میشود و یا افرادی که برای کار یا تفریح به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس سفر میکنند، ما میدانیم که چه اتفاقاتی انجام میافتد،اما متاسفانه برنامهریزی درستی برای جلوگیری از انتقال ایدز از این طریق نداریم.
معاون سیاسی و اجتماعی استانداری خراسان رضوی نیز گفت: رسانه ملی باید نقش خود را در نهادینه کردن آموزشهای پیشگیری از ایدز پیدا کند تا به جای پرداختن به تبلیغات کذایی کماثر و ناپایدار و بعضا مشکلدار به مسایل جدی و نیازهای جامعه بپردازد.
"قهرمان رشید"افزود: اگر بودجههای رسانه ملی تامین شود تا مجبور نباشد به تبلیغات کذایی وارد شود، رسالت خطیر خود را انجام میدهد.
وی گفت:به جای تیزرهای تبلیغاتی مختلف اکنون باید آموزشهای پیشگیری از ایدز به صورت هنرمندانه و مطابق با فرهنگ جامعه از طریق صدا و سیما انعکاس یابد.
وی افزود:مسجدها و حسینیهها تنها برای عبادت احداث نشدهاند و امروز وقت آن است که مروجان و مبلغان اسلامی طرح موضوع کرده و در آگاهی مردم نسبت به جلوگیری از ایدز ایفای نقش کنند.
رشید همچنین نست به خطر انتقال ایدز از طریق جنسی هشدار داد و گفت:برای تامین بهداشت و سلامت اجتماعی باید مساله فراغت و لذتهای مشروع مورد توجه قرار گیرد و ما نمیتوانیم بدون راهکار تنها با منع کردن در پیشگیری موفق باشیم.
رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز پیشگیری و مقابله با بیماری ایدز را با مشارکت همه ارگانها و آحاد مختلف مردم میسر میداند.
دکتر "مسعود ملکی" با اشاره به خطر موج سوم انتقال ایدز از طریق جنسی افزود: برای جلوگیری از این تهدید، اطلاعرسانی و آموزش از طریق صداوسیما، رسانهها و مطبوعات برای ارتقاء آگاهی عموم جامعه نقش بسزایی دارد.
وی با تاکید بر این که "مخفی کردن بیماری و نادیده گرفتن آن مشکلی را حل نمیکند" گفت: کتمان ایدز به طور غیرمستقیم زمینه انتشار بیماری را فراهم میکند.
رییس مرکز بهداشت خراسان رضوی نیز گفت: تاکنون اقدامات مثبتی در کشور برای پیشگیری و مبارزه با ایدز انجام شده،اما باید مراقب گروههای دارای رفتارهای پرخطر باشیم زیرا طبق بررسیها ? 18?درصد افراد دارای رفتارهای پرخطر آلوده به ویروس ایدز بودهاند.
دکتر "محمدرضا مجدی" افزود: در این راستا مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی معروف به "کلینیک مثلثی" در مشهد هماکنون فعالیت گستردهای در ارائه خدمات مربوط به شناسایی و مشاوره بیماران مبتلا در میان معتادین تزریقی، هپاتیت و رفتارهای پرخطر جنسی دارد.
وی با اشاره به برنامهها و فعالیتهای کنترل ایدز در استان خراسان رضوی گفت: در حال حاضر پایگاه مشاوره بیماری ایدز در تمامی شهرستانهای استان خراسان رضوی راهاندازی شده که تمامی هم استانیها میتوانند در خصوص بیماری ایدز و یا داشتن رفتارهای پرخطر جنسی با مراجعه به این پایگاهها مشاوره بگیرند.
وی همچنین از راهاندازی ? 10?پایگاه مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی به کمک سازمان بهزیستی، هلال احمر و شهرداری جهت بیماری ایدز در مشهد خبر داد.
او در ادامه با اشاره به راهاندازی خط تلفن چهار شمارهای "? "09686?گفت:
کارشناسان بهداشتی در این مرکز آمادهاند تا به تمامی پرسشهای مردم در خصوص ایدز و بیماریهای آمیزشی پاسخ دهند.
دکتر مجدی همچنین از شروع طرح آموزش بسیج وسیع و فراگیر ایدز جهت ?25? گروه هدف در استان خراسان رضوی خبر داد و افزود: بدین طریق طی سه سال به صورت جامع آموزش و اطلاعرسانی بیماری ایدز در سطح استان را فراگیر خواهیم کرد.
او با اشاره به تاسیس ? 11?مرکز ? DIC(?گذری یا پاتوق معتادان) با همکاری سازمان بهزیستی در استان خراسان رضوی گفت: با افتتاح این مراکز طی سالهای اخیر، شناسایی و مراقبت از مبتلایان به اچ.آی.وی در استان از رشد چشمگیری برخوردار بوده است.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» طلاق خاموش، جدایی زیر سقف یک خانه
طلاق خاموش، جدایی زیر سقف یک خانه
/strong>
«طلاق خاموش»، «طلاق روانی» و یا همان «طلاق عاطفی» واژه ای است که در زندگی مدرن امروز بسیار به گوش می خورد آنگونه که گاهی فکر می کنیم تمام زیبایی زندگی مشترک در روزهای اول آن خلاصه شده است. یعنی درست تا وقتی که هر دو طرف برای هم تازگی دارند و به هرنحوی در صدد جلب رضایت هم هستند اما با گذشت زمان و سایه انداختن سختی ها و مشکلات بر زندگی، بی تفاوتی و بی روحی بر زندگی حاکم می شود و آن وقت است که طلاق عاطفی صورت می گیرد. /font>
* جدایی زیر یک سقف طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفی، نوعی از جدایی است که در آن زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگی می کنند اما هیچ مهر و محبت و عاطفه ای بین آنها حاکم نیست، در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل می کند قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفته اند، قراردادی که معمولاً هر دو طرف در زمان امضای بند بند موارد آن، مهر و محبتی را در دل احساس کرده اند اما پس از گذشت سالها، اکنون همین رابطه شیرین و گرم به سردی و خاموشی گراییده است.
دکتر محمود دژکام روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی طلاق عاطفی را این گونه تعریف می کند «در طلاق عاطفی دو نفر به صورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمی شوند، بلکه کنار هم زندگی می کنند و شرایطی بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد.» وی ادامه می دهد: «این اتفاق می تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است. به عبارتی حساسیت ها، کنجکاوی ها و نگرانی هایی که آنها نسبت به هم نشان می دادند فروکش می کند و باعث ایجاد کرختی در بین آنها می شود و این احساس باعث می شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهای دیگری شکایت داشته باشد، مواردی مانند درک نشدن، بی توجهی، اشتغال زیاد، تکروی و بی توجهی به نیازها و خواسته های طرف مقابل که معمولاً این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت می گیرد، ضمن آن، که گاهی نیز مردان از انرژی و نشاط نداشتن همسر، بی علاقگی و فراموشکاری و بی دقتی درامور گله مند هستند. به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال های فکری و فیزیکی و نبود آرامش در محیط زندگی و کار نیز باعث تشدید این موضوع می شود.»
دژکام بروز چنین مشکلاتی در جامعه ایرانی را نتیجه گذر از جامعه سنتی به صنعتی می داند و اضافه می کند: «یکی ازمهمترین آسیب های ناشی از مؤلفه های متفاوت جامعه سنتی و صنعتی، گسسته شدن روابط خانوادگی و به سردی گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگی است. روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است، مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود. در حالی که این گونه زندگی کردن هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهدبود.
این اظهارات دکتر دژکام دقیقاً نکاتی است که یک آسیب شناس اجتماعی طرح می کند، نکاتی که هشداری جدی برای ادامه زندگی است «رسیدن به مرحله طلاق عاطفی در زندگی حکم زنگ خطری را دارد که به رسیدن به طلاق قانونی منجر می شود.»
توضیحات بعدی محمد اکبری نیز ماجرایی است که شاید برای بعضی از ما به نوعی در زندگی تجربه شده باشد. «معمولاً بیشتر ازدواج ها بر پایه عشق و علاقه صورت می گیرد اما همیشه آینده مطابق با آن چه فکر می کنیم پیش نمی رود و گاهی در زندگی مشترک اتفاقاتی رخ می دهد که باعث می شود به ناگاه تمام تصورات ما فرو بریزد. در این شرایط اگر دو طرف نتوانند بنا به شرایطی که وجوددارد از هم جدا شوند به ناچار مجبور خواهندشد با سخت ترین شرایط تا پایان عمر، زندگی خود را با طلاق عاطفی سپری کنند.»
وی درباره عواقب چنین روندی در زندگی توضیح می دهد: «تفاوت های فردی یک اصل مسلم غیرقابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است و به پیروی از این اصل طبیعی اگر هم بین زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف ها می تواند با گذشت و چشم پوشی برطرف شود. در حالی که اگر این فاصله زیاد شود عوارضی متوجه زن و مرد و فرزندان می شود و البته اگر بالاخره جدایی رخ دهد به خصوص در ایران بیشترین عوارض جدایی را زن متحمل می شود. آن هم به دلیل نوع نگاه جامعه به قشر زن، محدودیت های اجتماعی و نوع نگاه مردان به زنان مطلقه، که آنها را در وضعیت دشواری قرار می دهد که به همین دلیل هم بسیاری از زنان ترجیح می دهند به زندگی مشترک ادامه دهند و با نا امنی های روانی و اجتماعی بعد از طلاق مواجه نشوند.»
به گفته این آسیب شناس طلاق عاطفی پدیده ای فراگیر در کشور است، مسأله ای که به دلیل محدودیت های اجتماعی و فرهنگی، مشکلات مالی، اجبار خانواده ها و عوامل دیگری که اجازه جدایی زن و شوهر را نمی دهد، خانواده های زیادی را وادار می کند در شرایطی که زن و مرد از نظر روانی علاقه ای به ادامه زندگی مشترک ندارند، پس از یک دوره طولانی دعوا و کشمکش، از مرحله دشمنی و تنفر عبور کنند و به وضعیت «بی تفاوتی» برسند. به اعتقاد وی بی تفاوتی آخرین مرحله روابط بین زن و شوهر است که در آن اصل «بود و نبود» همسر فرقی برای زوجین نمی کند بلکه مسائل جنبی دیگر زندگی ازجمله مسائل مالی و امنیت اجتماعی زن است که احساس نیاز به همسر را شکل می دهد. در چنین شرایطی میزان ناهنجاری های اجتماعی افزایش پیدا می کند موجب به وجود آمدن ارتباطات خارج از چارچوب خانواده می شود. ضمن آن که به گفته اکبری در مرحله طلاق عاطفی اگرچه زوجین در زیر یک سقف زندگی می کنند، ولی به لحاظ عاطفی و اجتماعی جدا هستند و در همین زمان اغلب انحرافات و آسیب های اجتماعی رخ می دهد. * حلقه مفقوده رابطه
داخل اتاق مشاور، زن و مرد بدون آن که به هم نگاه کنند روبه روی یکدیگر نشسته اند. زن به نظر غمگین و مضطرب است و مرد گله مند از بی توجهی همسر از روزهای خوش اول زندگی می گوید و شور و نشاطی که همیشه گرمابخش خانه بود و انتظاری که همیشه در نگاه همسرش برای ورود او به خانه می دید. مرد خاطرات گذشته را یک به یک مرور می کند و ادعا دارد که همسرش دیگر به او علاقه مند نیست و زن با خمودگی فقط شنونده است. او بی تفاوت نسبت به اظهارات همسرش فقط گوش می دهد. مشاور اما به درستی متوجه حلقه مفقوده رابطه بین آنها می شود. موضوعی که از عدم شناخت آنها از یکدیگر نشأت می گیرد.
دژکام این گونه احساسات و رفتارها را شامل حال همسرانی می داند که اگرچه به مدت طولانی با هم زندگی کرده اند اما از شرایط روحی و جسمی یکدیگر بی اطلاع هستند و اضافه می کند: «گاهی شرایط به گونه ای است که تغییرات خلق و خوی یک طرف که به دلایل مختلف صورت می گیرد باعث ایجاد زمینه برای دورشدن دو طرف می شود. مثلاً خانمی به دلیل بالا رفتن سن دچار حالت های افسردگی، کم شدن فعالیت و بی علاقگی می شود. بدون آن که از سوی همسر خود درک شود و به همین دلیل متهم می شود که از علاقه اش نسبت به شوهرش کاسته شده است و همین امر موجب بروز اختلاف و ریشه دوانیدن آن در زندگی می شود تا آن جا که دو طرف از هم دور می شوند و بعد از مدتی به فکر جداشدن از هم می افتند که معمولاً در چنین افرادی به دلیل آن که معمولاً فرزندانی حضور دارند و یا به دلایل محدودیت های اجتماعی نمی توانند به راحتی از هم جدا شوند و مجبور به زندگی در کنار هم می شوند که حضوری فیزیکی در زندگی است.»
وی با تأکید بر این که بروز چنین رفتارهایی ناشی از مسائل میانسالی و یا تغییرات هورمونی است، خاطرنشان می کند: متأسفانه مرد در این شرایط بدون آن که همسر خود را درک کند و نسبت به او علاقه مندی بیشتر نشان بدهد رفتارهای خودسرانه و خودمحورانه انجام می دهد و به نوعی باعث فاصله گرفتن بیشتر می شود. در حالی که از چنین وضعیتی نه تنها خود آنها متضرر می شوند، بلکه فرزندان نیز قربانی شده و از داشتن محیطی گرم و صمیمی محروم می شوند. در حالی که تمام این روند ناامیدکننده تنها با شناخت و درک متقابل قابل رفع است.
وی البته تصریح می کند: «معمولاً زنان نیز به دلیل برخورد انفعالی با مسائل، ازجمله این موضوع که قادر به طرح ناکامی های خود در زندگی نیستند مسائل سالیان گذشته را در خود نگاه می دارند و بدون گفت و گو و تلاش برای برطرف شدن خواسته هایی که داشته اند، فاصله گرفتن و دوری گزینی را درطی زمان انتخاب می کنند که همین امر به مرور زمان منجر به طلاق عاطفی می شود و البته در چنین شرایطی معمولاً زنان به دلایل اجتماعی و یا علاقه به سرنوشت فرزند خود به بیانی با شرایط موجود می سوزند و می سازند و به زندگی بدون انگیزه و عادی عادت می کنند. اما مردان در خارج از خانه به دنبال همراهی دیگر می گردند و یا مشغولیت های دیگری برای خود برمی گزینند که تمام این رخدادها به نوعی آسیب های دیگری را به همراه دارد.»
و در پایان این که دژکام به زوجینی که با این مشکل رو به رو هستند پیشنهاد می کند قبل از این که گرفتار معضلات جدی تری شوند با مراکز مشاوره ارتباط برقرار کنند. ضمن آن که وی در میان گذاشتن مشکلات زندگی را با اعضای ریش سفید یا گیس سفید فامیل هم توصیه می کند. «بالاخره هرچه باشد همه قبول داریم که آنها موهایشان را در آسیاب سفید نکرده اند، پس استفاده از تجربیات آنها را فراموش نکنیم.»
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» من همسر دوم بودم و چاره ای نداشتم
من همسر دوم بودم و چاره ای نداشتم
زمین یخزده و لیز بود، ولی برای من که می خواستم دقایقی دیگر خودم را زیر یک ماشین پرتاپ کنم و از این زندگی سراسر رنج خلاص شوم، فرقی نمی کرد که بشدت زمین بخورم. سرم را به طرف راست گرداندم. باد سردی به صورتم خورد. ماشینی از دور می آمد. نور چراغهایش هیچ امیدی را در دلم زنده نمی کرد. جز به مرگ به چیز دیگری فکر نمی کردم، البته تنها نگرانی ام دخترک چهار ساله ام -شیرین- بود که او را به عمه اش سپرده بودم و نمی دانستم بعد از مرگم چه بلایی سرش می آید. ماشین که نزدیکتر شد، خیز برداشتم، اشهدم را گفتم و ناگهان خودم را جلوی ماشین انداختم. محکم به آسفالت سرد و خیس خوردم و صدای گوش خراش ترمز ماشین را شنیدم، اما گذشتن چرخ های آن را از روی بدنم احساس نکردم. یعنی به همین راحتی و بدون درد مرده بودم؟اما نه...بدنم داغ بود، نفس می کشیدم و هنوز می توانستم بخاری را که از بیرون آمدن نفسهایم درست می شد،ببینم. راننده از ماشین بیرون آمد و سراسیمه خود را به بالای سرم رساند و گفت:
خانم،خانم...این چه کاری بود که کردی؟ نزدیک بود مرا و خودت را بدبخت کنی... پاشو...پاشو... پاشوببینم...
سر که برگرداندم ماشین را دو – سه متر آن طرفتر دیدم. پس نقشه ام نگرفته بود. زور به وسط خیابان پریده بودم و نتوانسته بودم مرگ را به آغوش بگیرم. مرد که سی و هفت-هشت سال بیشتر نداشت، گوشه آستینم را کشید و گفت:
پاشو خانم، پاشو الان مردم جمع می شوند و فکر می کنند واقعاً من به شما زده ام.
بلند شدم. مانتو و دستهایم خیس شده بود. لجم گرفته بود در ماشین را باز کرد و گفت:
بنشین توی ماشین گرم می شوی. بخاری روشن است.
بی اراده حرفش را پذیرفتم و روی صندلی جلو نشستم و دستهایم را مقابل بخاری گرفتم. در یک لحظه گرمای دلپذیری به بدنم دوید و از اینکه می خواستم خودم را بکشم، خنده ام گرفت، اما این فقط برای یک لحظه بود و دوباره آرزو کردم ای کاش می مردم. مرد راه افتاد و گفت:
خدا را شکر که خیابان خلوت بود و کسی متوجه نشد.حوصله دردسر ندارم. خب، شما که جوانی و هزار آرزو داری، چرا می خواستی خودت را بکشی؟
جوابش را ندادم،حرفی برای گفتن نداشتم.نیم نگاهی به من انداخت و گفت:
حداقل به خاطر دردسری که می خواستی برایم بتراشی حرف بزن!می دانی اگر تو را زیر می گرفتم چی مشد؟ تو خلاص می شدی و من زندانی...آخر باید چه طوری ثابت می کردم که تو می خواستی خودت را بکشی؟
نگاهش کردم و گفتم: فکر اینجا را هم کرده بودم. سپس از جیب مانتویم نامه ای را درآوردم و گفتم:
توی این نوشته ام که قصد خود کشی داشته ام و راننده مقصر نیست.
لبخندی زد و گفت:
یعنی واقعاً می خواهی خودت را بکشی؟اخر چرا؟
خب حداقل سرگذشتت را برایم تعریف کن، بعد خودم تو را میکشم. این بار وقتی خودت را جلوی ماشینم پرت کردی اصلاً ترمز نمی کنم.
از لحن حرف زدنش خنده ام گرفت وآرام گفتم؟
واقعاً...؟
مکثی کرد و در حالی که لبخندی تحویلم می داد، گفت؟
اگر انگیزه ات قوی بود و هیچ راه حلی جز خودکشی نداشتی، آره...خب، حالا بگو ببینم چرا از زندگی سیر شده ای؟
و من بدون اینکه روبه رو را نگاه کنم چشم به دستهایم دوختم و گفتم:
پنج سال قبل وقتی فقط هفده سال داشتم به اصرار پدر و مادرم با جبار ازدواج کردم. او دوازده سال از من بزرگتر بود.یکی- دو سال اول زندگی مشکل چندانی نداشتیم، جز اینکه غیبت های طولانی او مشکوک بود. گاهی می رفت و ده- پانزده روز پیدایش نمی شد. دخترم که بدنیا آمد، سعی کردم دلگرم تر با جبار ادامه بدهم، اما یک روز خبر آوردند که او را دستگیر کرده اند. جبار عضو یک گروه قاچاق مواد مخدر بود و در دادگاه به بیست سال حبس محکوم شد . به انتظار او ماندن جایز نبود، بنابراین تقاضای طلاق دادم و مهریه ام را بخشیدم و خلاص شدم. غافل از اینکه این تازه اول بدبختی های من است. یک زن جوان بیست ساله با یک دختر دو ساله پیش هیچکس جا نداشت. مردم هر روز شایعه جدیدی درست می کردندتا آنجا که مرا هم قاچاقچی جلوه دادند. این حرف ها باعث شد هیچ کس برای خواستگاری از من قدم جلو نگذارد، مگر آدم های مسن یا هوسباز.
پدر مادرو هر روز به من فشار می آوردند که تکلیفم را روشن کنم. نه حوصله مرا داشتند، نه حوصله دخترکم را. جلو چشمم او را کتک می زدند و من نمی توانستم حرفی بزنم. جرات نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم تا اینکه چند وقت قبل پدرم بعد از کلی مقدمه چینی گفت:
آقا رئوف از تو خواستگاری کرده...درست است که سنی از او گذشته، اما دنیا دیده و سالم است و می تواند سایه سرت باشد.
از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورم. آقا رئوف بقال سر کوچه مان است و حداقل سی سال از من بزرگتر است، یعنی تقریباً همسن پدرم.
پدر، آخر من کجا و آقا رئوف کجا ؟
دهانت را ببند دختر! تا آخر عمر که نمی توانی بی شوهر بمانی؟
دلم را به دریا زدم و با خود گفتم شاید ازدواج با آقا رئوف از ماندن در خانه پدر و تحقیر شدن بهتر باشد، اما وقتی رضایتم را اعلام کردم، پدرم گفت:
راستی، او تو را بدون دخترت می خواهد.
پس شیرین را چکار کنم؟
نمی دانم...تحویل خانواده پدرش بده! مگر نمی گویی عمه وکوچکش او را خیلی دوست دارد؟
اما...او پاره تن من است. او دختر من است. اگر سایه مادر بالا سرش نباشد معلوم نیست توی این جامعه چه بر سرش بیاید...
اما پدرم فقط حرف خودش را می زد. او می خواست زودتر از دست من خلاص شود. این بود که تصمیم گرفتم خودم را از این زندگی تلخ و طاقت فرسا نجات دهم...شیرین را به بهانه اینکه به مسافرت چند روزه می روم به عمه کوچکش سپردم و...
راننده ماشین که حالا می دانستم مهندس است و نامش مهرداد، گفت:
با مرگ می خواستی خودت را نجات دهی؟، خب، آن وقت تکلیف شیرین چی می شد؟ آهی کشیدم و گفتم ؟
چار? دیگری هم داشتم؟
آره همه درها که بسته نیست..مثلاً
حرفش را ادامه نداد. ماشین را کنار خیابان پارک کرد و دو لیوان شیر کاکائو داغ خرید و دوباره پشت فرمان نشست. یکی را به دست من داد و گفت:
مثلاً می توانی با یک ازدواج موقت فکر کنی و وقتی از طرف مقابل شناخت کافی به دست آوردی، به عقد دائم او در بیایی.
جرعه ای از شیر کاکائو را نوشیدم و گفتم:
نه، ازدواج موقت یعنی در به دری...تا به حال نشنیده ام چنین ازدواج هایی ختم به خیر شده باشدو در حالی که لیوان یک بار مصرف را در مشتش می شکست گفت:
ببین...راستی اسمت چی بود؟
سودابه...
ببین سودابه... من مجبورم در ماه چند روز به خاطر ماموریت به تهران بیایم.من زن و بچه دارم. از زندگی ام هم راضی ام...اما به خاطر خدا راضی ام با تو به طور موقت ازدواج کنم، به این شرط که برایت آپارتمانی اجاره کنم و خرجی ات را هم بدهم و در ماه چند روز پیش تو باشم.
فکر کردم و گفتم:
این وضع تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
تا وقتی که تو بخواهی و قبول کنی به عقد دائم من در بیایی.
با خوشحالی گفتم:
دخترم را هم قبول خواهی کرد؟
آره...
اما خانواده ام با عقد موقت راضی نیستند.
به محضردار پول می دهم و می گویم نقش بازی کند و طوری وانمود کند که انگار به عقد دائم هم در آمده ایم...کاری به کار اینها نداشته باش!
و من احمق هم پذیرفتم...
مهرداد فقط دو ماه کرایه آپارتمان را داد و خرجم را کشید و بعد از آن انگار از من سیر شد که گفت:
بهتر است کاری دست و پا کنی، چون می ترسم حقوقم برای دو خانواده کفاف ندهد.
به این نیت که کمک خرج او باشم دنبال کار گشتم و در یک شرکت خصوصی به عنوان منشی مشغول شدم، اما حقوقم به اندازه ای بود که می توانستم پول مهد شیرین . کرایه ماشین و نهار را بپردازم، در حالی که مهرداد توقع داشت کرایه خانه را هم من بدهم.
خب، اگر قرار باشد کرایه خانه را هم بدهم، چه احتیاجی به تو دارم؟
مهرداد خندید و گفت:
من سایه سرت هستم.تا موقعی که می دانند شوهر داری جرات نمی کنند چپ نگاهت کنند. مثل اینکه فراموش کرده ای از دست خانواده ات و اطرافیان می خواستی خودت را بکشی...
مدتی دندان به جگر گذاشتم تا اینکه از مهرداد بار دار شدم. او خیلی ناراحت شد و گفت:
بچه را سقط کن!
چرا؟ مگر تو قصد ازدواج دائم با مرا نداری؟
نه...چون راستش وقتی خوب فکر کردم، دیدم امثال تو در همین تهران فراوانند و من برای اینکه ثواب بیشتری ببرم می توانم چند نفر دیگر راتحت پوشش خود بگیرم. ازدواج موقت بهترین راه است. بعضی زنان بیوه و مطلقه فقط حاضرند سایه یک مرد بالا سرشان باشد. نه توقع خرجی دارند و نه آپارتمان...
حالم از تو بهم می خورد وهرداد...برو گم شو!
و او رفت، بدون اینکه حتی کوچکترین آدرسی از او داشته باشم . بچه ام به دنیا آمده...مهلت عقد موقت به پایان رسیده و من مانده ام و یک بچه بی شناسنامه...نمی دانم...نمی دانم چه کنم؟... ای کاش ان شب مهرداد کمی دیرتر ترمز گرفته بود و من زیر چرخ های ماشینش له شده بودم. کاش از او بچه دار نمی شدم.
نظری? روانشناسی این ماجرا:
هر مشکلی هر چند سخت راه حلی دارد که با تکیه بر عقل و تدبیر و با مشورت می توان به آن رسید. سودابه به جای اینکه مشکل خود را ریشه یابی کند و در پی حل منطقی ان بر آید ، شتابزذه و احساسی تصمیم گرفت و بدترین راه یعنی خود کشی را انتخاب کرد که نه از لحاظ شرعی و نه از لحاظ اجتماع پسندیده است. سودابه در مرحله دوم نیز شتابزده عمل کرد و بی هیچ فکری به عقد موقت مهرداد درآمد و با صحنه سازی، خانواده خود را فریب داد. کسی که راه درست و صحیح را برای حل مشکلات انتخاب نمی کند، نباید انتظار موفقیت داشته باشد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
بله، در روانشناسی از این «احساس» تعریف معینی وجود دارد و بر اساس آن «عصبانیت» یک احساس مثل همه احساسات دیگر است؛ مثل اضطراب، شادمانی، اندوه و غیره که به هر صورت وجود دارند.
این احساس می تواند یک خشم کوچک باشد و یا احساسی قوی که اداره آن از کنترل خارج است. اگر چه عصبانیت برای جسم و روح انسان دارای مضرات بی شماری است اما باید دانست که نوع متعادل آن برای تحریک شهامت، شجاعت و ... و در مسیر حمایت از حرمت نفس لازم است. هر چند وقتی از حد تعادل فراتر رود به پرخاشجویی، خشونت، تعدی و ... می انجامد که نوع مخرب و ویرانگر عصبانیت در زندگی روزمره آدم هاست و اگر از حد تعادل کمتر باشد به نوعی بی حالی و ضعف شخصیت ممکن است مبدل شود.
* مهمترین عوامل ایجاد کننده خشم و عصبانیت چه مواردی هستند؟
شایع ترین عوامل ایجادکننده خشم و عصبانیت در اشخاص به طور خلاصه و فشرده شامل موارد زیر است:
?- خستگی های جسمانی وتحلیل رفتن قدرت بدنی بر اثر کارهای سخت.
?- گرسنگی و ضعف
?- کمبود ویتامین ها بویژه ویتامین B1
?- توقعات و انتظارات بی جا و خودخواهی های افراد در مناسبات فردی و اجتماعی
? - قانع نبودن اشخاص به آنچه که در اختیار و دسترس آن هاست و به عبارتی به آن چه که هستند.
?- عدم انتقادپذیری و عدم انعطاف در برابر عقاید مخالف
?- داشتن ضعف در قوه عقل و منطق و استدلال و عدم توانایی گفت وگو
?- فقدان دید و چشم انداز معنوی در زندگی شخصی
?- مزاح و شوخی های بی جا و بی موقع دیگران و یا مورد تمسخر واقع شدن از سوی دیگران
??- شکست و عدم موفقیت در کارها و برنامه ها
??- با وجود همه موارد فوق، مهمترین ریشه های خشم و عصبانیت افراد را باید در کودکی افراد و تأثیرات محیط خانوادگی و تربیتی اشخاص جست وجو کرد.
* از مهمترین مضرات و زیان های ناشی از عصبانیت در زندگی افراد می توان به چه نکاتی اشاره کرد؟
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
/a>نوشته شده توسط حسن ز
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» عصبانیت و راههای مقابله با آن
عصبانیت و راههای مقابله با آن
احساساتی که آدمی تجربه می کند مثل شادی ، خشم و... رفتار را فعال و هدایت می کنند. هیجان را هم عوامل درونی وهم عوامل بیرونی می توانند تحریک و راه اندازی کنند. هیجان نه تنها مضّر نیست ، بلکه لازمه زندگی است . زیرا نمی توانیم هیجان ها را از زندگی دور کنیم . تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که یا از وقوع آنها بکاهیم ، یا یاد بگیریم که چگونه با آنها سازگاری (مثل غم ) یا مقابله (مثل خشم ) داشته باشیم . همه ی ما عصبانیت را احساس کرده ایم و می دانیم که چیست. عصبانیت عموما" رفتار کاملا" طبیعی انسان هاست. اما زمانی که عصبانیت خارج از کنترل و ویرانگری باشد ، می تواند مشکلاتی درکار ، ارتباطات اجتماعی و حتی در کل کیفیت زندگی به وجود آورد . ممکن است کار به جایی برسد که شما احساس کنید اسیرهیجان قدرتمندی هستید که نمی توانید از آن اجتناب کنید. هیجان عصبانیت می تواند یک احساس آزار دهنده باشد یا یک عمل وحشیانه . هدف ما در این بحث این است که به افراد کمک کنیم تا بتوانند عصبانیت را درک و آن را کنترل کنند.
ماهیت عصبانیت
عصبانیت یک حالت هیجانی است که از لحاظ شدت می تواند خفیف ، شدید یا ویرانگر باشد . همانند دیگر هیجانات . عصبانیت موجب تغییرات متعدد زیستی و فیزیولوژیکی می شود ؛ مثل افزایش فشار خون ، ضربان قلب ، تنفس و همچنین افزایش میزان تولید انرژی از آدرنالین و نورآدرنالین . برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی مشخصه آن دسته از حالات هیجانی است که جاندار را برای عمل – فراریا جنگ – آماده می کنند.
عصبانیت می تواند ناشی از عوامل درونی یا بیرونی باشد. شما می توانید از دست فرد مشخصی ، مثل یک همکار یا ازیک حا دثه ( ترافیک یا پرواز لغو شده ) عصبانی شوید. عصبانیت شما می تواند ناشی از نگرانی یا تفکر شما درمورد مسائل شخصی باشد مثل قد و قیافه خود و یا یادآوری حوادث و خاطرات تلخ وآسیب زا .
تجلی عصبانیت
روش طبیعی وغریزی بیان عصبانیت رفتار پرخاشگرانه است . عصبانیت یک پاسخ طبیعی انطباقی در برابر تهدید هاست و غالباً عصبانیت احساسات و رفتار ما را بر می انگیزد تا از خود درمقابل مهاجم دفاع کنیم یا با او بجنگیم.
بنابراین میزان معینی از عصبانیت برای ادامه حیات لازم است . ازسوی دیگر ، ما نمی توانیم به هر فرد یا شیئی که ما را عصبانی و ناراحت کرده است حمله کنیم ؛ زیرا قوانین ، هنجارها ی اجتماعی وعقل سلیم تا حدود زیادی از شدت عصبانیت ما می دهد . نشان دادن دندان ها و فشار دادن آنها به هم ، علامت بین المللی خشم وعصبانیت است، گر چه علائم دیگری نیز با عصبانیت همراه است ؛ مثل چهره ی برافروخته ، ابروان پایین افتاده و درهم کشیده و گشاد شدن سوراخ های بینی . البته فرهنگ نیز در این مورد مؤثر است.
سه راه اصلی بیان احساس عصبانیت عبارت است از : ابراز کردن ، باز داری و سکوت، جرئت ابراز عصبانیت البته نه به روش های پرخاشگرانه . برای انجام این کار باید یاد گرفت که چگونه نیازهای خود را بیان کرد وچگونه نیازهای خود را بدون آسیب رساندن به دیگران ارضا نمود. با جرئت بودن به معنی پر زور بودن یا دعوا کردن نیست ، بلکه به معنی به خود و دیگران احترام گذاشتن است .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( چهارشنبه 89/10/8 :: ساعت 9:11 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ایجاد کلید در راست کلیک برای هر برنامه ای راحترین کار برای اافزودن متن دلخواه درکنار ساعت ویندوز با این کار متن کنار ساعافزایش سرعت Browser ویندوز یک فایل تکست بسازید و نامش را بهافزایش حافظه پنهانی پوشه هااضافه کردن برنامه ها در قسمت run برنامههایی مثل Regedit و Msازبین بردن آیتمهای موجود درکنترل پنل براى ویندوز xp به شاخه ى C:از کار انداختن Balloon Tip در ویندوز XP شاید این مسئله به فکآشنایی با SERVICE PACK 2 ویندوز XPعلل کاهش سرعت کامپیوترآداب معاشرت های الکترونیکی[عناوین آرشیوشده]