قدر دوران نوجوانی را بدانید
این نظر ظاهراً غیر ممکن و تقریباً نوعی تناقض لفظی به نظر می رسد. من معتقدم که اگر سال های
نوجوانی را به طور کامل از نظر بگذرانیم، حقیقتاً عملی (و عاقلانه) است که به جای نزاع با این دوران، از آن تقدیر کنید.
کلمه کلیدی در این اصل دوران است. اگر شخصی که در حال مطالعه این مطلب است، حداقل بیست ساله باشد و دقیقاً همان آدمی باشد که هنگام نوجوانی بوده است، تعجب خواهم کرد. احتمالاً شما بیش از همه، ارزش ها، دیدگاه ها، ظاهر فیزیکی، اخلاق شغلی، اهداف و اولویت های خود را تغییر داده اید. خود من وقتی به گذشته می نگرم هیچ شباهتی بین نوجوانی و حال خود نمی یابم. هم متفاوت به نظر می رسم و هم متفاوت عمل می کنم و در مجموع همه چیز در زندگی من تغییر کرده است. حالا دیگر هم من و هم شما با گذشته فرق کرده ایم. وقتی به گذشته نظر می کنیم، آن را دورانی سپری شده می یابیم.
پس چرا، اگر می دانیم که این دوران صرفاً یک مرحله بوده است، این چنین حساس می شویم؟ می توان چنین پاسخ داد که شاید تا اندازه ای فراموش کرده ایم که
نوجوانی صرفاً یک دوران است. از آن بیم داریم که رفتار و مسیر زندگی پانزده سالگی ما دائمی، مانند نقشی بر سنگ باشد. نوجوانان فاقد ایمان لازم هستند. جوانان امروز فقدان ایمان را حس می کنند و این مطلب به اعتقاد من در بروز بعضی از مشکلاتی که مشاهده می کنیم، مؤثر است. منظور من آن نیست که اگر نوجوان شما با خود درگیر است شما مقصر هستید. اما مطمئن هستم که ما می توانیم کارهایی برای ایجاد بهترین بازدهی و کاهش احساس ناتوانی و درماندگی در آنها انجام دهیم.
اگر به جای آنکه دوران نوجوانی را امری دائمی فرض کنید، آن را مرحله ای گذرا بدانید، بعضی از درگیری های شما با خودتان کاهش می یابد و آسان می گردد.فکر کنم یکی از دلایلی که من بدون آنکه آسیبی ببینم از این دوران به سلامت جستم، احساس پذیرش
والدین و ایمان شخصی ام بوده است. گویا آنها می دانستند که اشکالی در کارم نیست (حتی زمانی که خودم نمی دانستم) و این که هیچ عیب و ایرادی در کار من نبود، زیرا من فقط به عنوان یک نوجوان با خود و دیگران درگیر بودم. علیرغم این واقعیت که رفتار من به هیچوجه کامل نبود، می دانستم که آنان قدر مرا می دانند. اعتماد آنان، قدرت سپری کردن این دوران را به من می داد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
....با این همه ، فرزند نوجوانتان شما را دوست دارد!
جشن تولد سیزده سالگی فرزند شما نشان می دهد که کودکتان رسماً وارد سنین نوجوانی شده است. بسیاری از رفتارهایی که با نوعی آزادی خواهی دوران نوجوانی پیوند خورده است، برای شما مشکل ساز هستند. ممکن است این رفتار برای عده ای درست در همین سنین آغاز شود و برای عده ای دیگر دیرتر و حتی امکان دارد برخی از افراد در سنین دهه 20 عمر خود چنین رفتارهایی را نشان دهند. البته از گروه اندکی از جوانان خوشبخت همچنین رفتارهایی سر نمی زند.
آنها آنقدرها هم بد نیستند
نوجوانان اغلب به رفتارهای منفی و بیش از همه به بزهکاری و رفتار وحشیانه متهم هستند و بزرگسالان هم به این دو نوع رفتار بیشتر توجه دارند در صورتی که مصرف مواد مخدر، روابط نامناسب و شب ها تا دیروقت بیرون از خانه بودن، تنها بخشی از واقعیت نوجوانی است. تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از تصورات کلیشه ای از دوران نوجوانی (مانند بزهکاری و خشونت ) نادرست هستند. ممکن است برخی از نوجوان ها چنین رفتاری داشته باشند اما اکثر قریب به اتفاق آنها اینطور نیستند.
پدر و مادرهای عاقل و آگاه برای فرزند نوجوانشان همانند یک فرد بزرگسال عزت و احترام قائل هستند و می دانند که گاهی اوقات ممکن است برخی از رفتارهایی که که مربوط به کوچکترها است نیز از او سر بزند.تغییرات
همانطور که نوجوان شما به سمت سنین بزرگسالی می رود ممکن است به یکی از روش های زیر رفتارش تغییر کند:
- برخورد با احساس جنسی و توجه به بدن تازه بالغ شده اش.
- فرا گرفتن مهارت های زندگی از طریق حل کردن مشکلات ، تصمیم گیری، ارائه مذاکره و گفت و گو و یا درگیری و نزاع با افراد و به کارگیری بخش انتزاعی فکر.
- ارتباط و دوستی و رابطه با جنس مخالف (رابطه بزرگسالانه و از روی شعور)
- به کار بردن هویت بزرگسالی خود از طریق مرور یک دوره از تطبیق هویت های مختلف تا ببیند کدامیک از آنها با او تطابق دارد.
- شکل دادن رابطه ای نو و بزرگسالانه با شما که مبنای ارتباط آینده شما با او خواهد بود. شما باید کودکتان را در سنین نوجوانی به سمت بلوغ و بزرگسالی هدایت کنید. زمانی که به شما نشان داد قابلیت آن را دارد که مسئولیت پذیر باشد و بدون اتکای به شما رفتار کند، به تدریج به او استقلال و مسئولیت بدهید.
همچنین او نیازمند یک سری حد و مرزها و قوانین واضح و روشن است. این که چه چیز قابل قبول و پذیرفته شده است باید شفاف باشد. حتی زمانی که او از این قواعد سرپیچی می کند و می خواهد از مرزهای تعیین شده بگذرد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونگی انتقاد از نوجوانان
از ویژگی های عمده نوجوانی کسب شخصیت ( تشخص طلبی ) است . به طور کلی شخصیت جنبه بیرونی و اکتسابی دارد ، در حالی که منش جنبه ذاتی و درونی دارد .
« نوجوان دوستدار کسب شخصیت است »
برای رسیدن به مرحله کسب شخصیت باید دو اصل حاصل شود :
1) انجام مهارت ها و دارا بودن توانمندی های خاص در برخورد با دیگران
2) پذیرفته شدن این مهارت ها از سوی پدر و مادر و اطرافیان
برخی نوجوانان مرحله اول را طی می کنند ولی اگر خانواده و اطرافیان و مراجع قدرت او را نپذیرفتند ، دچار عدم تعادل روانی می شود .
اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم ، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.
در جهت کسب شخصیت باید از دو راه به نوجوان کمک کرد :
- روش کسب مهارت ها و توانائی ها را بیاموزد .
- به زبان و رفتار به او بفمهمانیم که او را پذیرفته و درک کرده ایم و شخصیت او قابل پذیرش و احترام است و ما او را به عنوان یک انسان در حال کمال قبول داریم .
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم : تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم . روی هم رفته هر انسان دارای نقاط مثبت و منفی شخصیتی است و برای مطرح کردن انتقاد بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذکر شویم سپس اشاره به نقطه منفی نمائیم .
اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد کنیم و این انتقاد را به تمام شخصیت نوجوان گسترش دهیم انتقادمان ویرانگر و مخرب خواهد بود .
آلپورت می نویسد : انتقاد از دیگران در حکم جراحی شخصیت است .
جراح روانی کسی است که از ویژگی های روانی نوجوانان کاملاً آگاهی دارد و روش صحیح انتقاد را می داند . تشویق به جا و انتقاد صحیح و درست می تواند انسان را متحول نماید .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونگی انتقاد از نوجوانان
از ویژگی های عمده نوجوانی کسب شخصیت ( تشخص طلبی ) است . به طور کلی شخصیت جنبه بیرونی و اکتسابی دارد ، در حالی که منش جنبه ذاتی و درونی دارد .
« نوجوان دوستدار کسب شخصیت است »
برای رسیدن به مرحله کسب شخصیت باید دو اصل حاصل شود :
1) انجام مهارت ها و دارا بودن توانمندی های خاص در برخورد با دیگران
2) پذیرفته شدن این مهارت ها از سوی پدر و مادر و اطرافیان
برخی نوجوانان مرحله اول را طی می کنند ولی اگر خانواده و اطرافیان و مراجع قدرت او را نپذیرفتند ، دچار عدم تعادل روانی می شود .
اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم ، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.
در جهت کسب شخصیت باید از دو راه به نوجوان کمک کرد :
- روش کسب مهارت ها و توانائی ها را بیاموزد .
- به زبان و رفتار به او بفمهمانیم که او را پذیرفته و درک کرده ایم و شخصیت او قابل پذیرش و احترام است و ما او را به عنوان یک انسان در حال کمال قبول داریم .
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم : تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم . روی هم رفته هر انسان دارای نقاط مثبت و منفی شخصیتی است و برای مطرح کردن انتقاد بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذکر شویم سپس اشاره به نقطه منفی نمائیم .
اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد کنیم و این انتقاد را به تمام شخصیت نوجوان گسترش دهیم انتقادمان ویرانگر و مخرب خواهد بود .
آلپورت می نویسد : انتقاد از دیگران در حکم جراحی شخصیت است .
جراح روانی کسی است که از ویژگی های روانی نوجوانان کاملاً آگاهی دارد و روش صحیح انتقاد را می داند . تشویق به جا و انتقاد صحیح و درست می تواند انسان را متحول نماید .
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
پدر و مادر و نوجوانان:
در مقابل هم، یا در کنار هم؟
نار آمدن با نوجوانان برای اغلب بزرگترها کاری دشوار و گاه غیرممکن به نظر می رسد. آنها نارضایتی، سرکشی، و خشم خود را ( که جزو احساسات رایج این دوره هستند) به شیوه ای ناشیانه و گاه به بدترین نحو ممکن بیان می کنند. اما اگر والدین و نوجوانان هر دو یاد بگیرند احساسات خود را با احترام به هم بیان کنند، هر دو از نتیجه کار، راضی تر خواهند بود.
برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.این که یک نوجوان عصبانی بخواهد اکثر تصمیم ها را خودش بگیرد، تا حدودی خوب است. اگر شما در حال حاضر به برخی از مدیران موفق هم توجه کنید، خواهید دید که آنان نیز مانند نوجوانان شما یک دنده هستند!
یک روان درمانگر می گوید: من بیشتر از همه، نگران بزرگسالانی هستم که در حال حاضر بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص داده اند. اغلب آنها افرادی بوده اند که در دوران نوجوانی ناراضی و شاکی بوده اما هرگز خشم خود را نسبت به والدین ابراز نکرده و سرکشی نکرده اند. هر وقت نوجوانان از ما عصبانی می شوند، ساده ترین راه این است که حق را به خود بدهیم و از خود بپرسیم: آنها چطور می توانند اینقدر ناسپاس باشند؟ یا اینقدر ناراضی باشند؟ بعد ممکن است بگوییم: من پدر یا مادر او هستم، او فرزند من است؛ من رئیس هستم.
برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.
برخی والدین از روش تهدید استفاده کرده و در برقرار کردن انضباط زیاده روی می کنند و از آنجایی که همه ما گناهکار هستیم، هر کسی ممکن است گناهش را به حساب اشتباه والدینش بگذارد. نوجوانان ما باید یاد بگیرند که خشم خود را در قالب کلمات مناسب بیان کنند، قرار نیست انتقام گیری نماییم بلکه باید حقایق را به گونه ای محبت آمیز و با احترام بیان کنیم.
یکی از والدین آگاه که فرزند نوجوانش از دست او عصبانی شده بود می گوید: فرزندم از دست من عصبانی است، زیرا به او اجازه رفتن به جایی را نداده ام. من خوشحالم که او بزرگ شده و نظرات خود را بیان می کند، او مرا دوست داشته و به من اعتماد دارد همین دلایل کافی است که خشم خود را با من قسمت کند. اما ترجیح می دادم این خشم را به گونه ای محترمانه تر بیان می کرد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چگونه با نوجوانان سلطه طلب روبرو شویم؟
مقدمه
ویژگیهایی چون پافشاری بر استقلال و دوری از والدین، به طور معمول نشانه های رشد سالم کودک و بالغ شدن او هستند. برخی از رفتارهای ویژه ای که در این دوران مشاهده می شوند دستاورد تلاش نوجوان در برخورد با شرایط خاص است. کودکانی که قبل از دوران بلوغ به شدت نیازمند خانواده بودند با ورود به سن بلوغ احساس می کنند که دوست دارند مستقل زندگی کنند. نوجوانان در جاده ای که مسیر آن از خانواده تا سرنوشت آینده ی آنهاست تنها هستند؛ آنها از این مسیر گریزی ندارند و اغلب با تأکید بر ارزشهای رایج بین دوستان خود، نسبت به دوری از ارزشهای خانوادگی تمایل نشان می دهند. هنگامی که آنها دوست دارند بیشتر اوقات خود را تنها باشند قصد ندارند با این کار به والدین خود توهین کنند بلکه در پی خودیابی هستند؛ هرچند ممکن است در این جستجو در مسیرهای نادرست قرار گیرند.
«معذرت خواهی» اسلحه ی بچههاست و هر لحظه از آن استفاده می کنند. شما باید کاملاً آماده باشید و انتظار آن را داشته باشید. در صورت تخلف و عذرخواهی های مکرر، سعی کنید که خواسته های خود را بیشتر کنید و به او بیشتر سخت بگیرید.در دوران بلوغ، سطح فکر افراد گسترش پیدا می کند و تعالی می یابد. نوجوانان همزمان با شناختن هویت خود قادر به تفکر انتزاعی هستند. آنها درباره ی مسایل کاملاً جدی فکر می کنند، سؤالاتی چون: من که هستم؟ چه چیزهایی اهمیت دارند؟ معنی و مفهوم زندگی چیست؟ آنها درباره ی جهانی که در آن به سر می برند قضاوت می کنند.
برخورد با نوجوانان باید به گونه ای باشد که به تشدید عصبانیت ، عصیانگری و عناد منجر نگردد. بسیاری از شیوههایی که در برخورد با کودکان کارایی قابل ملاحظه ای دارند در صورت تجویز برای برخورد با نوجوانان، مسئله ساز می شوند. والدین باید متوجه باشند که دوران بلوغ، دوران انتقال است، از این رو باید شیوه ی برخورد خود را به روش برخورد با افراد بالغ تغییر دهند.
در این زمینه باید محدودیت های خود را مشخص کنید
کنترل والدین بر روی نوجوانان، متأثر از واکنشهای آنان نسبت به رفتار نوجوان است. هرکاری که نوجوان انجام می دهد انتخاب اوست. والدین به طور طبیعی در چنین مواردی فریاد می کشند، کتک می زنند، گریه می کنند یا نقش یک قربانی را بازی می کنند. در عوض نوجوان به سرعت یاد می گیرد که مهارتهای خود را در مواجهه با والدین افزایش دهد.
پدر و مادرها با معمای لاینحلی روبرو می شوند که چرا کسی به حرف آنها گوش نمی کند و از آنها فرمان نمی برد.
به دنبال سابقه ی رفتار سلطه طلب نوجوان خود باشید
رفتار قدیمی آسان ترین روش مقابله است. شما تصور می کنید که با افزایش فشار به خودتان تا حد مرگ، او را مجبور به تجدید نظر خواهید کرد. کمی به عقب برگردید و فکر کنید که او واقعاً به دنبال چیست؟ شما به وضوح در خواهید یافت که رفتار او بیانگر خواستههایش است. بچه هایی با طرز فکر منفی، به دوستانشان راه و روش تسلط بر والدین را میآموزند؛ طبیعی است که او از این روشها برای تسلط بر شما استفاده کند. به کارهایی که او می کند و واکنشهای خود به کارهای او دقت کنید.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
پول توجیبی
و تجربه های شیرین مستقل شدن نوجوانان
دیروز؛ یادم هست هفت ساله که بودم و تازه به مدرسه می رفتم، پدرم هر روز پنج تومان به من می داد و در هفته جمعاً ?? تومان می توانستم داشته باشم. آن وقت ها اگر بچه ای به آن سن و سال در هفته این قدر پول می گرفت، خیلی احساس پادشاهی می کرد.
هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد
هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد
ضرورت وجود مبلغی به عنوان پول توجیبی بحثی است که همواره در میان خانواده ها وجود دارد. اینکه هر خانواده با توجه به توان مالی و نیازهای فرزندان خود در هر سنی مبلغ معینی را ماهانه یا هفتگی در اختیار آنها قرار دهد، برای برآوردن نیازهای ثانویه فرزندان امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
کارشناسان بر این باورند که چنین مبلغی به هر حال باید به فرزندان تا زمانی که بتوانند نیازهای خود را مستقلاً برآورده سازند، پرداخت شود. اما همین پرداخت هم نباید شکل بی رویه و نادرست داشته باشد و سبب وابستگی و عدم استقلال فرزندان شود. به علاوه کارشناسان بر این امر تأکید دارند که دادن پول توجیبی باید به صورتی باشد که سبب کاهلی در فرزندان نشود.
دکتر فربد فدایی- روان پزشک- برآوردن نیازهای اولیه کودک در سال های نخستین زندگی را یک ضرورت حتمی می داند و می گوید: «این نیازها باید بی چون و چرا برآورده شود، اما در سال های بعد باید برای کودک محدودیت هایی در نظر گرفت و از سوی دیگر به هنگام تهیه لوازمی که مربوط به اوست، از وی نظر خواهی کرد تا بدین وسیله با خرید و پول آشنا شود.»
کودک معمولاً پس از سن سه سالگی واژه من و مالکیت را می آموزد و مفهوم واژه پول به عنوان جنسی اعتباری که عامل خرید محسوب می شود، از پنج سالگی شکل می گیرد. در سال های پیش از پنج سالگی ذهن فرد آن قدر رشد نیافته که معنای پول را بداند و نیازی هم به پول دادن به کودک نیست.
پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی به هر میزان ضمن آنکه باید پاسخگوی مقداری از نیازهای فرزندان باشد،باید به آنها می آموزد تا برای به دست آوردن آنچه می خواهند بکوشند و در مقابل آنچه دارند احساس مسئولیت کنند.
دکتر رضا دولتیار باستانی، پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی را یک ضرورت دانسته و بر این باور است که به دو دلیل باید به فرزند پول توجیبی داد، یکی آموختن میزان مصرف به کودک و کنترل آن که معمولاً کودکان ?-? ساله مصرف بالایی دارند و در صورت در اختیار داشتن پول، همه را تنقلات و چیزهای غیر ضروری می خرند و اگر والدین از این مسأله ساده بگذرند، علاوه بر تأثیر روانی بد ِ آن سبب نامحدود شدن خواسته های فرزند می شوند.
این روان شناس و استاد دانشگاه، دلیل دیگر را آموختن مفهوم محدودیت در زندگی می داند و توضیح می دهد: «به پایان رسیدن یک امکان یا موقعیت، به فرزند می آموزد که منابع محدودی در اختیار دارد و باید با پس انداز کردن و برنامه ریزی درست از آنها به بهترین نحو استفاده کند. در نهایت هم می آموزد که اگر برآوردن نیاز امروز را به تأخیر بیندازد، سود خواهد برد.»
میزان پول توجیبی فرزندان با توجه به تمکن مالی هر خانواده متفاوت است و کم یا زیاد بودن آن، گاه نتایج ناخوشایندی را برای فرزندان به ویژه جوانان به دنبال دارد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
نمونه سوالات ده کتاب روانشناسی دریک برنامه با قالب جاوا قابلیت نصب بر روی اکثر گوشیهای نوکیا وسونی اریکسون حجمkb216
http://www.hoom.ir/uploads/1340694394.jar
نمونه سوالات 5 کتاب روانشناسی دریک برنامه با قالب جاوا قابلیت نصب بر روی اکثر گوشیهای نوکیا وسونی اریکسون
http://www.hoom.ir/uploads/1353566528.jar
آسیب شناسی روانی 1 چهار نمونه
http://www.hoom.ir/uploads/1288201323.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1332134436.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1355617787.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1309522334.pdf
روانشناسی تجربی
http://www.hoom.ir/uploads/1298255076.pdf
آماراستنباطی
http://www.hoom.ir/uploads/1272901320.pdf
آمارتوصیفی2 نمونه
http://www.hoom.ir/uploads/1329819150.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1286472067.pdf
احساس وادراک
http://www.hoom.ir/uploads/1277027336.pdf
ارزشیابی شخصیت.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1368638208.pdf
اصول وفنون مشاوره وخانواده درمانی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1342634882.pdf
بازی درمانی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1353565629.pdf
پویایی گروه2 نمونه pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1276476898.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1274009212.pdf
تاریخچه مکاتب روانشناسی2 نمونهpdf
http://www.hoom.ir/uploads/1363849701.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1364000737.pdf
خانواده ناباسامان.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1291407157.pdf
روانسنجی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1312001181.pdf
روانشناسی جنایی...pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1302008962.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1349668347.pdf
روانشناسی فیزیولوژیک.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1281672871.pdf
روشها وفنون تدریس.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1327502564.pdf
زبان تخصصی روانشناس
http://www.hoom.ir/uploads/1355930532.pdf
زبان تخصصی مشاوره.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1352305632.pdf
علم ونفس ازدیگاه دانشمندان اسلامی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1330428641.pdf
فلسفه آموزش وپرورش.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1330943784.pdf
کاربرد آزمونهای روانی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1357308430.pdf
متون روانشناسی به زبان خارجه 2...pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1342259786.pdf
متون روانشناسی به زبان خارجه 1...pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1277884784.pdf
مدیرت آموزشی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1315120626.pdf
مقدمات روشهای تحخیق درروانشناسی وعلوم تربیتی.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1291209259.pdf
نظریه های مشاوره وروان درمانی3 نمونهpdf
http://www.hoom.ir/uploads/1321368358.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1283416955.pdf
http://www.hoom.ir/uploads/1281848637.pdf
آیا شوهر بی عیب وجود دارد؟
با گذشتن سال های اول ازدواج، شادی ها یکی پس از دیگری رنگ می بازند و روزی به خود می آییم و می پرسیم چه اتفاقی افتاد؟ چرا همه چیز به این زودی عوض شد؟
با گذشتن سال های اول ازدواج، شادی ها یکی پس از دیگری رنگ می بازند و روزی به خود می آییم و می پرسیم چه اتفاقی افتاد؟ چرا همه چیز به این زودی عوض شد؟
خانمی می گفت : وقتی در ابتدای زندگی زناشویی هستیم، همه چیز در اطرافمان شیرین و دلچسب و همه لحظات زندگی مملو از شادی و خوشحالی است؛ و هرگز تصور نمی کنیم که روزی این احساسات خوش و سبکبالی خیال، تبدیل به شرایط ناهموار و دشواری های پی در پی در زندگی شود. اما طولی نخواهد کشید که با گذشتن سال های اول ازدواج، شادی ها یکی پس از دیگری رنگ می بازند و روزی به خود می آییم و می پرسیم چه اتفاقی افتاد؟ چرا همه چیز به این زودی عوض شد؟ آیا گذر ایام بود یا حضور بچه ها و افراد دیگر که این تغییرات را سبب شد؟
ازدواج کلمه ای جادویی نیست که بتواند همه نیازهای ما را برآورده سازد. مورد دیگر این است که باید همسر خود را همراه با محاسن و معایبش بپذیرید. البته پیشنهاد نمی کنیم بی انصافی، بی رحمی، بی نزاکتی و رفتارهای ناشایست او را برای همیشه تحمل کنید، زیرا آدمی قادر است رفتار خود را اصلاح کند؛ اما فراموش نکنید هرگز قادر نیست ماهیت خود را عوض کند.
ما نمی توانیم گذر زمان را متوقف یا حضور بچه ها را در زندگی کتمان کنیم، اما می توانیم پایه های زندگی را براساس این واقعیت ها بنیان نهیم و بکوشیم روزهای شاد اول ازدواج را در زندگی تکرار کنیم. اما چگونه؟ آیا همان طور که لوئیز برد در کتاب «چگونه شوهران خود را شیفته خود کنید» می گوید، باید هر روز یک دسته گل تازه تهیه کنید تا شوهرانتان هنگام آمدن به خانه غافلگیر شوند؟ یا با پوشیدن یک لباس نو سعی کنید از خشکی و یکنواختی زندگی بکاهید؟ آیا باید به نصیحت گروهی از زنان گوش فرا دهید و به زندگی و بچه های خود بی توجه باشید و هر روز در پی تغییر لباس و مدل موی خود باشید تا در نتیجه چنین کاری شوهرانتان آمدن به خانه را به رفتن به هر جای دیگر ترجیح دهند؟ یا باید شیوه گروهی دیگر از زنان را پیش بگیرید و به محض این که شوهر به خانه آمد، ناله سر دهید و شکایت کنان سعی کنید مشکلات کوچک زندگی را بزرگ جلوه دهید تا با جلب محبت و ترحم او اندکی زندگی را خوشایندتر جلوه دهید؟
اما هیچ کدام از این ظاهر سازی های فریبنده، به تنهایی نمی تواند مؤثر باشد و از بروز اختلافات و مشکلات زناشویی جلوگیری کند؛ بلکه باید بکوشید تا «شوهران خود را دوستان خود کنید»!
برای ایجاد این صفا و صمیمیت لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر راه بردارید. ریچارد آستین می گوید: «یکی از بزرگترین موانع بر سر راه خوشبختی توقعات بیش از حد است». زیرا گروه بی شماری از جوانان، برداشت غلطی از ازدواج دارند و همواره می پندارند ازدواج معجزه ای است که اگر در زندگی آنان به وقوع پیوندد، تمام مشکلات را حل، و زندگی را شیرین و شاد می کند. آنها با چنین تعبیر نادرستی، اقدام به ازدواج می کنند و پس از مدتی درمی یابند که آنچه در ذهن داشته اند، رؤیایی بیش نبوده است. گروهی دیگر بدون در نظر گرفتن توانایی و سلامت روح و روان همسر خود، سعی می کنند همه کارهای شاق و پر زحمت را به او بسپارند و با این روش هرگونه فرصتی را برای به وجود آمدن روابط دوستانه و صمیمی از بین می برند. از نظر روانی هر انسانی نیازهایی دارد، مانند مطرح شدن، پذیرفته شدن، ایمن بودن و تعلق داشتن که هر یک از این نیازهای درونی تا حدودی در ازدواج برآورده می شود. زن و شوهر می توانند در به وجود آوردن حس خوب زیستن به یکدیگر کمک کنند، اما هیچ کدام قادر به آفرینش شادی و خوشبختی مطلق برای دیگری نیستند.
ما انتظار داریم دیگران هر کاری که از دستشان بر می آید، برایمان انجام دهند، در حالی که خود کمترین توجهی به خواسته های آنها نمی کنیم. می خواهیم از اشتباهات ما چشم بپوشند، اما خودمان کوچکترین گذشتی در مورد رفتار بد آنها نداریم. شما می خواهید شوهرتان از هر نظر بی عیب باشد، در حالی که از عیب های خود بی خبرید. همیشه سعی دارید عیوب او را برشمرید و ناله و شکایت کنید که چرا این شوهر آن طور که باید باشد نیست؛ چرا قادر نیست مرا درک کند؟ حتی گروهی از زنان پا را از این هم فراتر نهاده، سعی می کنند شخصیت شوهر را درهم ریخته، دوباره آن را آن طور که می خواهند شکل دهند یا او را مجبور کنند آن طور که می خواهند باشد، نه آن گونه که هست. البته فقط زن ها نیستند که مرتکب چنین اشتباهی می شوند؛ کم نیستند مردانی که همواره از زنان خود خرده می گیرند. به هر حال فراموش نکنید هیچ توهینی بزرگتر از این نوع عدم پذیرش ها نیست.
اولین گام برای به وجود آوردن یک زندگی زناشویی موفق ، پذیرفتن واقعیت هاست.
از جمله واقعیت هایی که باید درک و پذیرفته شوند، معنای ازدواج است؛ باید دانست ازدواج یک نوع شرکت است که نیاز به رعایت اصول و قوانینی دارد. ازدواج کلمه ای جادویی نیست که بتواند همه نیازهای ما را برآورده سازد. مورد دیگر این است که باید همسر خود را همراه با محاسن و معایبش بپذیرید. البته پیشنهاد نمی کنیم بی انصافی، بی رحمی، بی نزاکتی و رفتارهای ناشایست او را برای همیشه تحمل کنید، زیرا آدمی قادر است رفتار خود را اصلاح کند؛ اما فراموش نکنید هرگز قادر نیست ماهیت خود را عوض کند. اجازه دهید این مسئله را با یک مثال بیشتر بررسی کنیم.
برای ایجاد این صفا و صمیمیت لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر راه بردارید.
فرض کنید شما با مردی که اهل مطالعه یا تفریحات آرام است ازدواج می کنید؛ انتظار نداشته باشید بعد از ازدواج او به مردی شلوغ و پر سروصدا که اهل تفریحات و برنامه های مهیج است تبدیل شود. ممکن است شوهرتان همان فلسفه شما را در زندگی نداشته باشد یا تفریحات مهیج مورد پسند او نباشد. نخواهید که او کاملاً عوض شود. ممکن است همسرتان نتواند تاجری موفق یا ورزشکاری مشهور شود، اما مثلاً می تواند کارمندی خوب و متعهد باشد. باید بدانید همه انسان ها از ذوق و استعداد یکسان برخوردار نیستند. اگر همسر شما در زمینه تجارت، ورزش یا هنر موفق نیست و ذوقی نشان نمی دهد، نباید به خودتان اجازه دهید که درباره اش بد قضاوت کنید و او را مورد ارزیابی نادرست قرار دهید. نباید هر روز یأس و ناامیدی نشان دهید و مثلاً بگویید چرا شوهر من مثل شوهر خواهرم نیست که فلان ماشین آخرین مدل را داشته باشد یا چرا مانند شوهر دوستم سرشناس و معروف نیست. همان طور که شما نمی توانید مثل دوست یا خواهر خود باشید، شوهر شما نیز نمی تواند مثل شوهران آنها باشد!
اگر به انجام چنین کارها و تکرار چنین حرف هایی در زندگی ادامه دهید، نه تنها شوهر خود را نسبت به زندگی دلسرد کرده اید و او را به شدت آزرده خاطر ساخته اید، بلکه این رفتار شما مقدمه ای خواهد شد برای از هم پاشیدن زندگی...
بنابراین فراموش نکنید که پذیرفتن واقعیت ها زیربنای هر نوع موفقیت و روابط سالم است.
منبع : سایت آفتاب
پدید ه یی که در غرب کشور بیداد می کند ...
خودت را تا صبح می کشی !
گروه ویژه – غروب بود ، آبانماه هم بود ، گورستان پر از سرما و نیستی بود. ناله های سوزناک زنی از مرده شور خانه می آمد که حوصله مردها را سرمی برد . مضطرب بودند ، زیر لب چیزی می گفتند و دود سیگارشان را در نگاه یخ زده یکدیگر می ریختند . پیر مردها نزدیک در مرده شور خانه نشسته بودند و آرام با یکدیگر صحبت می کردند و گاهی با شیون و ناله های زن ، سرشان را از روی ناراحتی تکان می دادند . زنی از مرده شور خانه بیرون آمد . خم شد و در گوش یکی از پیرمردها چیزی گفت بقیه کنجکاو به آنها نگاه می کردند . زن پیامش را رساند و بالای سر پیرمرد به انتظار پاسخ ایستاد ، چهره پیرمرد در هم رفته بود ، رو به پیرمردی که نگاه منتظرش را به او دوخته بود گفت : (( میگن نمی شه میت رو شست ، چی کار کنیم )) پیرمرد که سرش را برای شنیدن جلوتر برده بود به حالت اولش برگشت و گفت : (( زود کفنش کننند کار تمام شود ، خدا از سر تقصیراتش بگذرد ! )) زن به مرده شور خانه برگشت ناله ای که از مرده شور خانه می آمد سوزناک تر شد . مردها بیشتر احساس ترس کردند ، طاقت تحمل خشم سرد گورستان ر انداشتند . تا اینکه جنازه را بیرون آوردند ، چهارزن میانسال چهار گوشه تابوت را گرفته بودند و زن جوانی پشت سر آنها با ناله های آشنای خود می آمد . مردها بلند شدند ، آخرین پک ها را به سیگارشان زدند ، تابوت را از زنها گرفتند و برای نماز جلوی مرده شور خانه گذاشتند ، دو نفر از آنها رفتند تا سید پیری را که از زور سرما به داخل اتومبیل پناه برده بود بیاورند ، پیرمرد عصا زنان آمد . جلوی تابوت ایستاد و پیش از آنکه نیت کند ، سرش ر ابرگرداند و داد زد : (( گفتید زن است )) ، (( بله )) سید غریبه یی بود ، (( میرزا مروت )) حاضر نشده بود برای میت دختری که از خانه فرار کرده و خودش را آتش زده بود نماز بخواند .
پیرمرد بی خبر از همه جا نماز میت را خواند . سپس مردها تند دست به کار شدند و جنازه ریحانه را با عجله درقبرکم عمقی که ناشیانه کنده شده بود قرار دادند . ناله ها ی زن جوان شدت گرفته بود زن های دیگر او را احاطه کرده بودند تا مزاحم کار مردها نشود ، گویی همگی عجله داشتند تا پرده آخر یک تراژدی را هر چه زودتر تمام کنند ، بخاطر همین بود که مردها در ریختن خاک بر یکدیگر پیشی می گرفتند . پس از اتمام کاربا قدم های تند و تنی خسته برگشتند ، گویی بار سنگینی را از دوششان برداشته بودند ، همه چیز تمام شده بود آبروی ریخته شده را خاک کرده بودند ، انگار اصلا ریحانه یی وجود نداشته است ، دختری که تا دیروز از هر انگشتش هزار هنر می بارید ، انگشتانی که در آتش جهل مردمان عجول سوخت ، نفرین بر چشمانی که او را با پسر همسایه در حال حرف زدن دیده بود ، آن وقت نا مادری اش الم شنگه یی به پا کرد ، اول فحش و کتک ریحانه بود ، بعد کشاندن موضوع به در و همسایه او که فرصتی به دست آورده بود تا از شر ریحانه خلاص شود ، برای اینکه رابطه آنها را ابدی کند ، حرفهایی بر زبان آورد که ریحانه مجبور شد همان روز از ترس پدر و برادرهایش به خانه خواهرش در شهر فرار کند . اما قضیه چنان در روستا پیچیده بود که جز مرگ راه دیگری نبود . خودش را در انبار خانه خواهرش به آتش کشید . خواهری که او را فهمیده بود و با ناله هایش حوصله مردها را سرمی برد .
از ریحانه و ریحانه های دیگر چیزی جز خاطره روزی که خودشان را به آتش می کشند باقی نمی ماند . خبری که همه جا پخش می شود ، مردم با شنیدن آن افسوس می خورند (( حیف شد )) ، (( طفلی چقدر عذاب کشید )) ، (( مثل یه دسته گل بود )) ، (( خدا بگم فلانی را چه کند )) ....
خبری که بر صفحات حوادث روزنامه ها نقش بسته و مو به تن خوانندگان سیخ می کند . آیا تا به حال دچار سوختگی شده اید ؟ مثلا انگشتان ، موقعی که به ظرف غذای روی اجاق دست می زنید ؟ سوزش شدیدی دارد و براحتی ول کن نیست ! حالا تصورش را بکنید یک دخترچهارده ساله وقتی با ریختن نفت به سر و رویش خودش را به آتش می کشد چه حالی پیدا می کند . آتش تمام وجودش را فرا می گیرد ، گیس های بلندش را ، چشمان زیبا و صورت معصومش را جیغ می کشد ، دست و پا می زند ، خودش را به درو دیوار می کوبد ، اما آتش قانون خودش را دارد و هیچ منطقی را بر نمی تابد ، همانند قانون کهنه جهل و نادانی که دخترک را به دامن این آتش سوق داده است . از آن دختر ظریف با آن خنده های ریز و نگاه های شیطنت آمیز ، توده یی در هم از گوشت و استخوان و لباسهایش بر جای می ماند ! چرا ؟ محمد دهگانپور کارشناس امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی می گوید : این پاسخ فرد به وضعیت اجتماعی موجود است. نوع ابزاری که برای خودکشی انتخاب می شود نشان دهنده ساختار روانی و پیامی است که فرد می خواهد به جامعه برساند تا بیشتر آنها را تحت تاثیر قرار دهد ، چنین حالتی در اعتراض های سیاسی نیز دیده می شود. واقعیت این است که راه دیگری وجود ندارد کسی به خواسته های آنان توجه نمی کند ، عموما در وضعیت عادی ، حق حرف زدن ندارند ، چه رسد به زمانی که از دید جامعه انسانهای گناهکارنیز شناخته شوند . در واقع ریحانه با هیچ منطقی نمی توانست بی گناهی خود را ثابت کند و تا آخر عمر باید نگاههای سنگین دیگران و نزدیکانش را که او را به چشم یک دختر هرزه می دیدند تحمل کند ، آخر سر هم مجبور بود با پیرمرد ی از روستای دیگر ازدواج کند ، در سایر موارد هم ، زن مجبور است که تحمل داشته باشد تحمل فقر ، تحمل کتک ، تحمل شوهرمعتاد ، هر گونه اعتراضی او را به بی لیاقتی متهم خواهند کرد ، او خودش را به آتش می کشد تا آنجا که می تواند خودش را نشان دهد ، جیغ و داد بکشد و همه بی تفاوت های پیرامونش را برای خاموش کردنش به شتاب وا دارد ، تا حداقل کسی متوجه او باشد که احساس دارد و سوختن را می فهمد ......
دهگانپور درخصوص وضعیت اجتماعی مناطقی که بیشترین آمار خودسوزی را دارند می گوید : در این مناطق ( غرب کشور ) جامعه ظاهرا شهری شده است اما زیر ساختهای آن همچنان قومی و قبیله یی باقی مانده است . زیر ساخت هایی که با توسعه اجتماعی همخوانی ندارند در نتیجه قشر جوان جامعه با تعارض مواجه می شود . عناصر فرهنگی کهنه و متحجرانه این زیر ساخت ها حتی خودکشی را به این جوانان تحمیل می کنند ، مثلا تا گفته شود (( دخترت با فلانی دیده شده ؟ )) پدر یا برادر دختر ضمن تنبیه به او می گویند (( خودت را تا صبح می کشی )) .
این کارشناس روانشناسی در ادامه می گوید : عدم توسعه متعادل در مناطق غرب بویژه ایلام ، زمینه این قبیل حوادث را فراهم کرده است . ما از حقوق زنان حرف می زنیم ، شعار می دهیم ، و در رسانه های خود حضور آنان را منعکس می کنیم ، اما این وضعیت بطور کامل در کشور حاکم نیست ، در بسیاری از مناطق فشارهای سنتی همچنان رواج دارند ، برای همین زمانی که جوان تحت تاثیر این شعارها عمل می کند از سوی این سنت ها ی کهنه سرکوب می شود . کارشناس امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی درباره راهکارها و برنامه های پیشگیرنده در این خصوص می گوید : نمی توان یکشبه عناصر کهنه و متحجر فرهنگی مربوط به دوره پدر سالاری را از بین برد و یک پدربزرگ را عوض کرد تا مثل نوه خود فکر کند ، نیاز به برنامه ریزی های گسترده دارد باید فرهنگ جدید را به اشکال مختلف آموزش داد و جو موجود را باز کرد.
وی درادامه می گوید : وقتی در محیطی خودکشی روی می دهد نباید افراد دیگر آن محیط را به حال خود رها کرد این محیط را باید زیرنظرگرفت و با ارایه خدمات مددکاری و روانپزشکی از بروز پیامدهای بعدی جلوگیری کرد ، اما این مراقتب ها صورت نمی گیرد حتی فردی که خودکشی کرده پس از یکسری خدمات صرفا پزشکی به حال خود رها می شود ، در حالی که بیش از یک سوم این افراد دوباره خودکشی می کنند .
تا همین اواخر بحث خودسوزی تنها به مناطق غرب کشور خلاصه می شد ، اما اخبار مربوط به استان های قزوین ، مازندران و فارس نشان می دهد که باید این پدیده را به شکل جدی در مناطق مختلف کشورریشه یابی کرد . اخباری که بیانگر کاهش سن خودسوزی و افزایش موارد آن است ، متاسفانه به دلیل محافظه کاری های اجتماعی آمار و اطلاعات دقیقی از خودسوزی زنان دردست نیست ، تحقیقات انجام گرفته نیز منطقه یی و استانی بوده و عملا آماردقیقی از نرخ خودکشی و خودسوزی درکل کشور ارایه نمی دهند . با این حال در بیشتر این تحقیقات اختلاف ها و کشمکش های خانوادگی ، فقر ، ازدواج تحمیلی ، اعتیاد ، تشدید فشارهای سنتی بر زنان به عنوان عوامل خودسوزی افراد درنظر گرفته شده است . آمارهای منطقه یی نشان می دهد که خودسوزی درسالهای اخیرافزایش یافته است . به عنوان نمونه در استان ایلام آمار خودسوزی 14 درصد درصد هزاز نفردرسال 75 به 29 درصد درصد هزار نفر در سال 80 رسیده است . درهمین سال آمار استان کرمانشاه 31 درصد و همدان 28 درصد در صد هزار نفر گزارش شده است .
افزایش این آمارها و مشاهده موارد خودسوزی در استانهای دیگر نشان می دهد که شعارها و برنامه های فرهنگی مبتنی بر حفظ حقوق و آزادی زنان و جوانان بطورکامل تحقق پیدا نکرده است .
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.