چگونه برای همسر ابراز عشق کنیم؟
ابراز عشق و دوستی
اصول زندگی مشترک
ابراز عشق و دوستی:
این که زن و شوهر یکدیگر را دوست می دارند، جای هیچ سخنی نیست؛ ولی در مواردی، به آن علت، کدورت پدید می آید که آن را بر زبان نمی آورند و در این هنگام است که نسبت به یکدیگر متزلزل شده و درباره دوستی خود، به شک و تردید می افتند. اسلام از ما می خواهد که دوستی و محبت خود را نسبت به هرکس که دوستش داریم، ابراز کنیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«ذکر جمله "تو را دوست می دارم" از طرف شوهر به زن هرگز از ذهن زن زدوده نخواهد شد. پیوند زناشویی با ابراز محبت و علاقه استحکام پیدا می کند و دوام می یابد. شما می دانید که در زندگی زناشویی، در عین وجود انضباط، علاقه و محبت باید حکومت کند، نه قانون و مقررات. »
خود آرایی و پاکیزه بودن:
در زمینه تحکیم روابط ضروری است زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و از لباس و سر و وضع ظاهری خود، مراقبت کنند. توصیه های اسلامی در زمینه مسواک کردن، استحمام، روغن مالی، شانه کردن موی سر، ناخن گرفتن، عطر زدن و خوب لباس پوشیدن است و این امور سبب رغبت طرفین نسبت به یکدیگر می شود.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرموده اند:
»خود آرایی و آمادگی مرد، سبب افزایش عفت زن می شود و برخی از زنان که در روزگاران گذشته آلوده شده اند، از این بابت بوده که شوهرانشان خود را نمی آراستند».
پس همانطور که مرد نیاز به آرایش زن دارد، زن هم چنین نیازی را از طرف شوهر احساس می کند. شما به عنوان شوهر اجازه دهید همسرتان درباره لباس شما اظهار نظر کند و زیباترین لباس را بر اندام شما بپسندد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
فواید بوسه در روابط زناشویی
اگر چشم مدخل روح باشد، آنوقت میتوان گفت که لب هم راهرو ذهن اسـت. مــا افکار خود را با یک لبخند انتقال می دهیم، عشق را در کلمـات می گنجانیم و علایق خود را بابوسه ابراز می نماییم. در یک بوسه مطالب عمیقی وجود دارد که بیان آن ها فرای لغات و کلمات است.
نـویسنده کتاب "عشق و رابـطه جنسی"، دکتــر جان فری مـعتقد است: "بوسیدن هنر است و نشان دهنده یک نوع بیان فردی و کاملاً شخصی از عشق و محبت می باشد."
بوسه زمانی ایجاد می شود که زوجین برای اولین بار به هم نزدیک می شوند، پس کاملاً طبیعی است که دو طرف کمی مضطرب شده و عصبی شوند.
از یک منبع با نویسنده بی نام "کتاب بوسه ها" اینطور برداشت می شود که: "بوسه یک عمل کاملاً دو طرفه بوده؛ تا ندهید نمی توانید بگیرید و بالعکس."
در یک کتاب دیگر هم اینطور نوشته شده که زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید، او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید. یکی از مواردی که زیبایی بوسه را چند برابر می کند این است که در همه ی زبان ها و مذاهب قابل درک می باشد.
پروفسور وان بیرنت رئیس بخش مردم شناسی دانشگاه تکزاز اظهار می دارد که: "اولین بوسه عاشقانه برمی گردد به 1500 سال قبل از میلاد مسیح در هند. پیش از این زمان هیچ مدرک دیگری دال بر وجود بوسه های عاشقانه وجود نداشت. کلیه این نتایج از روی لوح های گلی، نقاشی روی دیواره های غارها و یا نوشته های روی پوست حیوانات بدست آمده است.
بیرنت معتقد است که تماس نزدیک و فشار بینی ها به یکدیگر از همان 1500 سال قبل از میلاد مسیح مرسوم بوده است.
اما بوسه ای که امروزه به این شکل رواج پیدا کرده، برای اولین بار در میان رومی ها شهرت پیدا کرد. رومی ها در هنگام سلام کردن یکدیگر را می بوسیدند، انگشتر و حلقه ای که بر دست رهبران قومشان بوده را می بوسیدند و مجسمه های خدایان خود را نیز می بوسیدند و با این کار مطیع بودن و حس احترام خود را به طرف مقابل انتقال می دادند.
رومی ها به سرعت متوجه شدند که بوسه در شرایط مختلف می تواند معانی متفاوتی را در بر داشته باشد، به همین دلیل برای انواع بوسه ها، نام های مختلفی انتخاب کردند. به عنوان مثال اسکیولیم: بوسه از روی دوستی، باسیولیم: بوسه از روی احساس عشق و محبت، و سویولیم: بوسه عمیق که این روزها به French Kiss مشهور شده است.
از آن به بعد بود که ادیان مختلف شروع به تحریم بوسه نموده و آنرا به عنوان یک گناه نابخشودنی اعلام کردند، اما به هر حال قدرت بوسه بیشتر بود و همچنان به قوت خود باقی مانده است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
یافتن عشقی فرای الفاظ و کلمات!
اگر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند.
به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد، آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود نشان نمی دهند."
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
عفو و گذشت در زندگی
رنجش، مفهومی آشنا برای مشاوران، معلمان و افراد عادی است.
رنجش پیامدهای گوناگون فردی و اجتماعی دارد که از عمدهترین آنها خشم و نفرت کینه و انتقامجویی و افترا و گسستن روابط دوستانه است. ما آنقدر در خویشتن غرق میشویم که دیگران را در محیط کمتر میبینیم. فکر ، احساسات ، منافع شخصی و اجتماعی ، شناخت از واقعیات، تربیت گذشته، محیط فرهنگی و اخلاقی که در آن بزرگ شدهایم راههای مختلفی که برای رسیدن به اهدافمان در گذشته داشتهایم در این زمینه حرف اول را میزنند. چرا دیگران را در محیط اجتماعی و خانوادگی کمتر میبینیم.
احساست و عواطف، نیازها و علایق و انگیزههای دیگران اگر در راستای خواستها و نیازهای ما نباشند معمولاً کمتر توجه ما را به خود جلب میکند. به همین جهت است که مذاهب خواستهاند گستره دید ما را بیشتر نموده و از خود فراتر برند که بتوانیم با دیگران روابط حسنه و دوستانهای داشته باشیم.
زمانی که به صورت ناعادلانه دیگران باعث رنجش ما میشوند و به حریم شخصی ما تعدی میکنند میتوانیم با انتقام نسبت به آنان خشم و نفرت نشان دهیم و آنان را وادار کنیم که تاوان عمل خود را بپردازند ولی اگر جای انتقام، نفرت و انزجار نسبت به فرد رنجاننده، محبت، خیرخواهی و عشق و دلسوزی را تقدیم او کنیم میتوانیم بگوییم که فرد مورد نظر را بخشیدهایم.
از یک طرف از انتقام چشم پوشیدهایم از طرف دیگر جزای بدی را به نیکی دادهایم. عفو و گذشت فواید جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی فراوانی دارد. مثلا تحقیقات نشان دادهاند که بخشودن دیگران بر تنظیم فشارخون تاثیر میگذارد. اضطراب و عصبانیت را کاهش میدهد و از اختلافات خانوادگی میکاهد.افراد وقتی دیگران را میبخشند تغییرات زیر در آنها و محیط اطرافشان اتفاق میافتد:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
7 تکنیک کارآمد برای ارتقای اعتماد به نفس
زمانی که پا به عرصه این دنیا می گذاریم، با اعتماد به نفس / عزت نفس کامل وارد جهان می شوید. یک نوزاد آنقدر اعتماد بنفس / عزت نفس دارد که کافیست با قدری گریه کردن به هر چیزی که می خواهد برسد: غذا، عوض کردن پوشک، ناز و نوازش، ارتباط برقرار کردن، آرامش، در آغوش کشیدن و غیره. اگر نیازهای کودک فوراً برآورده و احساسات کودک بدون هیچ قید و شرطی پذیرفته شود، وی رشد کرده و پیشرفت می کند. اما اگر نیازهای اولیه آنها برای بقای فیزکی و احساسی به صورت ناپیوسته و ضعیف برآورده گردد، اعتماد بنفس / عزت نفس کودک به مرور زمان کاهش پیدا میکند. اگر شرایط فوق کماکان به قوت خود باقی بماند، کودک به مرور زمان احساس می کند به اندازه کافی خوب نیست که دیگران برای او اهمیت قائل نمی شوند. بزرگسالانی که شرایط فوق را در زمان کودکی تجربه کرده اند باید یک بازنگری کلی نسبت به خود داشته و مجدداً اصول اعتماد بنفس / عزت نفس را در خود پایه گذاری نمایند.
1- از خودتان سوال کنید: "بدترین نتیجه چیست؟" بیش از اندازه مسائل را در ذهن خود پر اهمیت جلوه ندهید، پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، نگران خوب یا بد شدن آن نباشید. میزان انرژی انسانها نامحدود است، بنابراین سعی کنید از آن در جهت بنا کردن روابط موفق، ارتقای شغلی، و رسیدن به اهدفتان کمک بگیرید نه در راه تلف کردن این انرژی آن هم برای نگرانی حول محور اتفاق هایی که هنوز به وقوع نپیوسته اند. زمانی دست بعمل بزنید که قدرت کنترل بر روی مسائل را داشته باشید. تا جایی که می توانید از انرژی خود در راه صحیح استفاده کنید.
2- خودتان را از شر نق زدن و صداهای منفی درونی خلاص کنید. این صداهای منفی و منتقد درونی جلوی هرگونه پیشرفتی را می گیرند. برای رهایی از این صداها می توانید در ذهن خود یک کلید کنترل صدا خلق کنید و هر گاه احساس کردید که تن این صداها در حال بالا رفتن است، پیچ کنترل صدا را بچرخانید تا دیگر اثری از آن باقی نماند؛ یا می توانید گوینده ی این صداها را شخصیت های کارتونی در نظر بگیرید. فکر می کنید اگر دانل داک یا میکی موس از شما انتقاد کنند، باید آنها را جدی بگیرید؟ هدف این است که به هر حال به طریقی بتوانید خودتان را از این صداها رهایی بخشید. اگر دائماً صداهایی که در سرتان وجود دارد در حال انتقاد کردن باشند، فلج می شوید و هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. از سوی دیگر اگر صداهای افراد مضحکی را بشنوید که در حال انتقاد از شما هستند، به آنها ریشخند زده و به راهتان ادامه می دهید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
آیا خود واقعیتان را نشان میدهید؟
People-pgeasing در فارسی آن را به دگرخوشنودی ترجمه کردند و در تعریف آن این موارد به طور عامل به چشم میخورد -ماهیتی از وابستگی دارد- یک عادت قدرتمند که در فرد به وجود میآید؛ به جا آوردن خواستههای دیگران علیرغم میل درونی خویش؛ گفتن بلی در صورتی که جوابمان نه است و گفتن نه در صورتی که جوابمان بلی است؛ مقدم دانستن نیازهای دیگران بر نیازهای شخصی خودمان(به خاطر ترس)؛ قربانی شدن؛ خود فرورفتگی دایم؛ ناتوانی در تصمیمگیری؛ از دست دادن هویت خویشتن؛ همیشه مغلوب بودن؛ نیاز مفرط به تأیید دیگران؛ وابستگی به دیگران؛ ترس از شکست؛ وفاداری و صداقت انعطافناپذیر و خود سختگیری.
فرد دگرخوشنود کیست؟
یک انسان ضعیف، برده و غلام دیگران، بله قربانگوی محض در محیط کار، کسی که خود را قربانی دیگران کرده و تمامیت خود را کمکم به مرحله فراموشی کامل سوق میدهد و علیرغم این همه خوبی ظاهری که دارد دایم سرگیجه و پراسترس در مقابل دیگران ظاهر میشود و همه از او توقع زیاد دارند. همیشه خود را با وجود تلاش زیادی که میکند شکستخورده و مقصر میداند. درخلوت خویش عصبی و نسبت به خود پرخاشگر است. هرگز در تعارضات به خاطر ترس و عدم امنیت و تمایل افراطی برای خواباندن آن وارد مشاجره نمیشود و حق را شش دانگ به طرف مقابل میدهد. حتی در بحثهای خصوصی به خاطر خوشنودی دیگران خود را سانسور میکند و هر قضاوتی را از دیگران درباره خودش میپذیرد و تصدیق میکند. این رفتارها از کجا ریشه میگیرد؟ سوابق افراد دگرخوشنود:
در پرونده تربیتی آنها این نوع تربیت عمومی است. پدر و مادر این افراد از دوران کودکی به آنها آموختهاند (آن هم به طور افراطی) خیلی باید در مقابل دیگران مواظب رفتارت باشی. یک طرفه به آنها یاد دادند که خوشنودی پدر و مادر و عمو و خاله و ... یک ارزش بسیار والا به حساب میآید. چندین بار به خاطر ابراز عقیدهشان نکوهش شدند و حتی تهدید شدند که دیگر حق ندارند این گونه فکر کنند. آنها به کودکانشان یاد دادند که محبت و بخشش و ایثار و خودقربانی کردن و گذشت را یک معامله فرض نکنند. دیگران هر چه که هستند به خودشان مربوط است تو وظیفه داری که درگیر نشوی، کار خودت را بکن و در خدمت خوبی باش. همیشه تو باید کوتاه بیایی، تو باید گذشت کنی. آنها فراموش کردند که فرزندشان هم به عنوان یک انسان برای خودش حق و حقوقی دارد. سالهاست که فرزند را دعوت به نوکری دیگران و فراموشی خود کردهاند: از وقت و انرژی و علم و همه چیز خود در مقابل دیگران دریغ نکن تا آنها از تو راضی و خوشنود باشند از هیچ کس هم توقع تلافی نداشته باش.
والدین این گونه افراد از سالها پیش بچهها را متوجه عواقب دردناک ننوشتن تکالیف، کم گرفتن نمره، رفتار خشن در مدرسه و هزاران نهی دیگر کردهاند و تنها عامل بازدارنده را ترساندن آنها میدانند. و بهترین عامل تشویق برای آنها در رضایت بزرگترها معرفی شده است.
کودکان آنها همیشه سعی میکردند یک چیز را از والدین خویش پنهان نگه دارند و آن راز بزرگ را همیشه با دلهره و نگرانی با خود داشته باشند تا مبادا برملا شود. آن راز این بود که تو نباید اشتباه کنی. نتیجه اینگونه تربیت غلط منجر به آن میشود که فرد "دگرخوشنود" بار بیاید در تصورات وی این پیشفرضها حک شده است.
من باید مورد قبول و دوستداشتنی باشم. نباید کاری کنم که دیگران ناراحت شوند. باید بیشتر کار کنم. اگر دیگران حقیقت را درباره من بدانند، دیگر مرا دوست نخواهند داشت. باید مواظب باشم طوری تصمیم بگیرم که مؤاخذه نشوم. هرگز نمیتوانم به اندازه کافی آنها را راضی نگه دارم. این که چقدر به من احترام میگذارند برایم خیلی اهمیت دارد. اگر من بیشتر کار کنم بیشتر مورد توجه و تشویق آنها قرار میگیرم. همیشه این اصل را سرلوحه زندگی خود قرار میدهم که اول دیگری بعد خودم. تمام کارهای ریز و درشت درخواست شده را انجام میدهم. من چه کار دارم که ممکن است یک کار جور دیگر بهتر انجام شود من مأمورم و معذور و مطیع فرمان، باید همیشه مواظب موقعیت خود باشم.
اما با تمامی این محافظهکاریها مثبتنماییهای افراطی برای دیگران خبر بدی برای افراد دگرخوشنود دارم و آن این است که شما متأسفانه بازندهاید. چرا؟ به خاطر آنکه 1- خود و ارزشهای والای خودتان را فراموش کردهاید؛ 2- دایم در رنج حفظ موقعیت موجود هستید؛ 3- توقع دیگران را بالا میبرید و دست آخر به شما نمره ده میدهند (تازه اگر خیلی منصف باشند)؛ 4- آنها هیچگاه با شما مشورت نخواهند کرد؛ 5- مثل یک توپ فوتبال هستید و آنها به دنبال گل زدن هستند نه ارزش توپ.
پس اگر شما جزو این گروه هستید، این تغییر نگرشها را در خود به وجود آورید.
به جای خود قربانی شدن عقلانی رفتار کنید:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
اعتماد به نفستان پایین است؟
امروز می خواهیم یک نکته بسیار ساده درمورد اعتماد به نفس برایتان عنوان کنیم که نه تنها روی اعتماد به نفس درونی شما تاثیر می گذارد، بلکه باعث می شود بقیه هم شما را فردی با اعتماد به نفس بیشتر ببینند. این تغییر کوچک در رفتارتان اگر بطور مداوم مورد استفاده قرار گیرد، تاثیر شگرفی روی زندگیتان خواهد گذاشت، گرچه ساده ترین نکته ای است که بتوانید تصور کنید:
چانه تان را بالا بگیرید.
حالا برای لحظه ای از جلوی آینه کنار بروید و ژستتان را طوری تنظیم کنید که چانه تان خیلی بالاتر از حد نرمال قرار گیرد. درواقع ، چانه تان را آنقدر بالا بگیرید که باعث شود کمی ژستتان ناشیانه به نظر برسد (بعداً برایتان توضیح می دهم که چرا چنین حسی دارید). حالا بروید و جلوی آینه بایستید و خودتان را با این ژست جدید برانداز کنید.
ببینید که چقدر آن کسی که در آینه می بینید با اعتماد به نفس به نظر می رسد. مطمئناً این ژست با ژست قبلیتان تفاوت زیادی
دارد، درست است؟
وقتی اعتماد به نفس نداشته باشیم ناخودآگاه چانه مان را کمی پایین تر از حد نرمال می گیریم. این کار بعد از مدتی شکل عادت به خود می گیرد و ژست طبیعی صورتمان می شود. به خاطر این عادت است که وقتی برای بار اول چانه تان را خیلی بالا نگه می دارید احساس ناشی بودن بهتان دست می دهد. اما دلیل آن فقط این است که به آن عادت ندارید، همین.
بالا نگه داشت چانه دو تاثیر خیلی قوی دارد:
1. به دیگران نشان می دهد که اعتماد به نفس بالایی دارید و برای خودتان احترام زیادی قائلید. اما چطور یک بالا نگه داشتن ساده چانه چنین تصوری در اطرافیان ایجاد می کند؟ داستان آن دراز است اما بیشتر به خاطر سمبل هایی است که ما بعنوان برخی انواع رفتار و شخصیت در ذهنمان داریم. نکته آخر این است که همه آنهایی که اعتماد به نفس بالایی دارند، چانه هایشان را بالا می گیرند. و این هیچ استثنایی ندارد.
از طرف دیگر، پایین انداختن چانه همیشه نشانه بارز پایین بودن اعتماد به نفس است. و این ژست نه تنها به دیگران نشان می دهد که اعتماد به نفس پایینی دارید، به ذهن ناخودآگاه خودتان هم این پیام را می رساند و باعث می شود که اعتماد به نفسمان حتی پایینتر هم بیاید.
2. بالا نگه داشتن چانه باعث می شود احساس اعتماد به نفس بیشتری کنید. این یک مفهوم روانشناسی از مکتب رفتارگرایی است. این یک واقعیت شناخته شده روانشناسی است که برخی رفتارهای فیزیکی تولیدات شیمیایی درون مغز را تغییر می دهند. صاف ایستادن و بالا نگه داشتن چانه دقیقاً چنین رفتاری است و با چنین ژستی از درون احساس اعتماد به نفس بالاتری خواهید کرد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
چطور هر روز صبح را با اوقات خوش آغاز کنیم
باد کوه ها را می ساید و به تپه تبدیل می کند. آب صخره ها را ساییده و غارها را از آن حفر می کند. محرک های مختلف بر وضعیت روانی ما تاثیر می گذارند، گاهی تاثیر مثبت و گاهی هم منفی. حتی اگر در یک جزیره صحرایی هم که زندگی کنید، نسبت به این پدیده مصون نخواهید بود چون ممکن است سیل یا خشکی هر بار شما را به یک سمت ببرد.
نتیجه چنین تاثیراتی ممکن است چند دقیقه یا هفته ها طول بکشد. وقتی درگیر پروژه های طولانی مدت هستید مثل گرفتن مدرک دانشگاه یا شروع یک بیزنس تازه، حفظ انگیزه اهمیت بسیار زیادی دارد. چطور می توانید جلوی آن اتفاقات منفی را بگیرید که انرژیتان را هدر ندهند و روحیه تان را خراب نکنند؟
متداولترین توصیه ها در این زمینه معمولاً اثر ندارند. مثلاً تکرار کردن پیامهای دلگرم کننده با خودتان به ندرت احساسات استرس زایی که عمیقاً ریشه دوانده اند را قلع و قمع میکند. باور به نیروهای ماوراءطبیعه ممکن است ترستان را برای مدت کوتاهی از بین ببرد اما دیر یا زود واقعیت سخت تر از گذشته ظاهر می شود. گفتن این مطلب با خودتان که هر اتفاقی که برایتان می افتد نفعی در آن برایتان بوده، وقتی نبوده باشد، از نظر روانشناسی شدیداً مخرب است.
تفکر منطقی بهترن روش برای مطمئن کردن خودتان از این است که هر روز را با روحیه ای خوب آغاز کنید. وقتی اینکار را مداوماً انجام دهید، آرامش خاصی به شما خواهد داد، بازده کاریتان را افزایش می دهد و قدرت تاثیربخشیتان را تقویت می کند. آنچه که برای خوشبین بودن به آن نیاز دارید خواب و خیال نیست، کاملاً هم واقعی است. اگر بتوانید دیدگاه متوازنی به دنیا داشته باشید، بدبینی هیچوقت بر احساساتتان غلبه نمی کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
راهکارهای تقویت اراده
ضعف اراده و نشانه های آن
قبل از اینکه وارد مبحث تقویت اراده بشیم و راهکارهای این مهارت رو بگیم، بهترِ خود واژه «اراده» روتعریف کنیم. اصولاً به تعداد روان شناسان، از هر واژه ای تعریف وجود داره، اما معنای عرفی «اراده» ، همون خواستن فوق العاده وجدی در بعضی لحظه های دشوار یا برهه های حساس زندگیه و
حالا که می خوایم از راه های تقویت اراده صحبت کنیم، خوبه که اول نشونه های ضعف اراده رو بشناسیم و بعد برای تقویت اون فکری بکنیم.
و اما نشونه های ضعف اراده
یکی از نشونه های ضعف اراده آدم، اینه که همیشه کارها شو به تأخیر می اندازه. بعضی ها رو دیدید؟ همیشه می گن از شنبه اینکار رو شروع می کنم. حالا این شنبه، کدوم شنبه ثبت شده در تاریخِ، خدا می دونه.
یکی دیگه از نشونه های آدم سست اراده اینه که نمی تونه به جا و به موقع تصمیم بگیره. همیشه تصمیماش رو با دو دلی و اکراه بیان می کنه؛ نظرش برای انجام دادن یا انجام ندادن یه کار همیشه پنجاه پنجاهه. وقتی می خواد تصمیم بگیره، به دهن دیگران نگاه می کنه؛ اگه تعداد موافقین بیشتر از مخالفین بود، اون کار رو انجام می ده؛ اگه برعکس بود، انجام نمی ده.
در همون مثال قبلی، یه نشونه دیگه از ضعف اراده رو می بینیم، و اون دهن بینی افراد بی اراده یا کم اراده است. این آدما زیاد تحت تأثیر دیگران قرار می گیرن و بیش از حد، از خودشون انعطاف نشون می دن.
یه چیز رو تا یادم نرفته بگم؛ نشونه هایی که گفتیم و می گیم، حتماً نباید همشون در یه آدم جمع بشن تا بگیم این آدم اراده ضعیفی داره. حتی وجود دو تا از این نشونه ها در ما، یه تلنگریه تا به فکر تقویت اراده بیفتیم.
و اما نشونه بعدی؛ آدمای کم اراده؛ اصولا کم صبر هم هستن. مثلاً یه کاری رو شروع می کنن و به محض اینکه کار، یه کم پیچیده می شه، اصلاً نمی تونن صبور باشن و بردباری کنن، تا پیچیدگی و سختی اون کار رو کم کم برطرف کنن، بلکه زود عصبانی می شن و حتی ممکنه از ادامه دادن اون کار، برای همیشه صرف نظر کنن.
خلاصه اینکه آدمایی که اراده شون ضعیفه، فکرشون با عملشون هماهنگ نیست؛ همیشه فکراشون ایدئاله، ولی وقتی وارد میدون عمل می شن و با واقعیت رو در رو می شن، نمی تونن فکر شونو عملی کنن. این جور آدما شب ها ، مخصوصاً وقتی زیاد چایی یا قهوه خوردن وخوابشون نمی بره، شروع می کنن به تهیه یه فهرست از کارهایی که روز بعد میخوان انجام بدن.توی این لیست ذهنی کارها مرتب و پشت سر هم ردیف شدن، که اگه همه اونا طبق برنامه انجام بشه؛ یه تغییر بزرگ اتفاق می افته؛ مثلاً یه تغییر بزرگ در دکوراسیون منزل، یه تغییر بزرگ در برنامه ریزی برای قبولی کنکور، یه تغییر بزرگ برای معدل الف شدن توی دانشگاه و خلاصه این فکر اگه، عملی بشه چی می شه!!.. حالا صبح شده و سپیده سر زده. آدمی که دیشب اون همه برنامه داشته، از خواب یبدار می شه. از اونجایی که طبق برنامه ریزی دیشب، ساعت هفت و نیم باید از خواب بیدار می شد وحالا ساعت نه وپنجاه دقیقه است، همین بهانه ای می شه برای اینکه اجرای برنامش رو به فردا موکول کنه، و دوباره فردا، به بهونه دیگه و عقب انداختن برنامه به پس فردا و... خلاصه اینکه چند روز که می گذره، اون لیست برنامه ها چون ذهنی بوده، خیلی زود فراموش می شه! آدم بی اراده هم همیشه در همون جایی که بوده و همون موقعیتی که داشته، باقی می مونه.
آدمای بی اراده، اجازه می دن که زندگی شون تصادفی پیش بره، و هر شرایطی که در مسیر زندگی شون قرار می گیره، باهاش کنار می یان و تسلیم اون شرایط می شن؛ البته نه اینکه این جور آدما هیچ وقت هیچ آرزویی نداشته باشن یا نخوان که آدم مصممی باشن؛ بلکه چون خودشونو «باور» ندارن، به سادگی بی خیال آرزوهاشون می شن.
اگه تربیت ما این باور رو در ما ایجاد کرده باشه که هر چی در ذهنمون داریم می تونیم عملی کنیم، در اکثر موارد، همین طور هم خواهد شد. ولی متأسفانه خیلی ها چنین تربیت و باوری رو ندارن. (پس یادمون باشه که فرزندانمون رو با اصل خود باوری تربیت کنیم) ولی نباید ناامید بشیم. چون آموزه هایی برای خود باوری وجود داره. ما باید یاد بگیریم که چطور این باور رو در خودمون ایجاد کنیم و این کار با عمل به چند راهکار، شدنیه.
راه های ایجاد خود باوری
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
تیک چیست؟
آیا تا به حال با افرادی مواجه شده اید که در صحبت کردن، مدام از کلمات یا واژه های بی جا و تکراری استفاده می کنند؟ یا در صحبت کردن خودتان با دیگران، آیا متوجه این موضوع شده اید که مرتب واژه ای را که به هیچ وجه نیاز به گفتن آن نیست، تکرار می کنید؟
استفاده از واژه هایی مانند: چیز، مثلاً، به قول معروف، در واقع، به اصطلاح و ... را می توان از جمله مواردی ذکر کرد که بارها در گفت و گوهای افراد شنیده می شوند. به کار بردن تکراری واژه ها در برخی موارد موجب واکنش های منفی افراد می شود؛ اما اغلب موارد، طرف گفت و گو توجه چندانی به آن نمی کند.
تکان دادن غیر ارادی پا، بازی کردن و کندن موهای سر و صورت و ... نیز از موارد «رفتاری» است که برخی افراد از خودشان می دهند.
بسیاری از والدین و مربیان تربیتی، از پاره ای رفتارهای «شکلک گونه» یا تکیه کلام های تکراری و به اصطلاح تیک در فرزندشان شکایت دارند و از این مساله ابراز نگرانی می کنند. باید گفت «تیک» نوعی پرش ناگهانی یا انقباض غیرارادی عصبی است که می تواند به صورت مزمن یا زودگذر در کلام یا رفتار ظاهر شود.
به طور کلی در هر دو شکل تیک کلامی و رفتاری، با انواع ساده و مرکب آن روبرو هستیم که مشخصه ی اصلی آن تکراری، کلیشه ای و ناموزون بودن آن است.
«تیک» ساده مدت کوتاهی به طول می انجامد و به ندرت بیش از یک ثانیه تداوم می یابد که در اغلب موارد بعد از چند هفته یا چند ماه خود به خود از بین می رود.
تیک های حرکتی در نوع ساه شامل: چشمک زدن، حرکات پرتابی کردن، بالا انداختن شانه و حرکت های شکلک گونه ی صورت و رفتارهایی چون قیافه گرفتن، رفتارهای آرایشی، خود زنی، گاز گرفتن خود، بالا پریدن، پا به زمین کوبیدن یا بوبیدن چیزی است.
تیک های آوایی هم در نوع ساده آن می تواند شامل: صاف کردن گلو، سرفه، بالا کشیدن بینی، خرناس و در نوع پیچیده شامل: بیان یک جمله یا یک تکه کلام یا یک ناسزا باشد.
رفتار تیک گونه بیشتر در بین کودکان شایع است، بررسی های انجام شده توسط انجمن روان شناسان آمریکا نشان می دهد که تقریبا سیزده درصد از پسران و یازده درصد از دختران به این عارضه دچار می شوند.
بر این اساس کودکان در سنین هفت تا یازده سالگی بیشترین میزان تیک را از خود نشان می دهند و این حالت ممکن است تا سنین میان سالی ادامه پیدا کند.
اگر چه هنور عواملی از قبیل نژاد، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، در بروز و تشدید تیک ثابت نشده است، ولی بعض از محققین معتقدند این اختلال در نژاد قفقازی و شرقی شایع تر است.
در مواردی دیده شده که بعضی از مبتلایان، دارای سابقه خانوادگی یا فامیلی هستند، این موضوع نشان دهنده آن است که احتمالا یک عامل ژنتیک یا زیستی می تواند در بروز آن دخیل باشد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فروید ( دوشنبه 89/6/15 :: ساعت 5:37 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.